درباره هفت سوره با حروف مقطعه حم (حوامیم)

 

هفت سوره پی در پی از سوره چهلم غافر تا سوره چهل و ششم سوره احقاف دارای مفاهیم مشترک و مرتبط و تکمیل کننده یکدیگر هستند: غافر (مومن) - فصلت – شوری – زخرف – دخان – جاثیه – احقاف.

 

این سور همگی با اشاره به کتاب مبین یعنی قرآن و  یا وحی بسوی حضرت مصطفی آغاز میشوند.

 

همانطور که انسان در محدوده چهل سادگی به بلوغ فکری میرسد قرآن نیز پس از بیان 40 سوره و طی هفت سوره پی در پی خود را تمام و کمال معرفی میکند.همانطور که در سوره آخرین از سور حوامیم اشاره دارد:

 

وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني‏ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي‏ أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‏ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي‏ في‏ ذُرِّيَّتي‏ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ (15) احقاف

 

در هیچ سوره دیگری اشاره به این چهل سالگی انسان نیست.

 

-----------------------------------------------

 

این هفت سوره در بیان مبین بودن و هدایت کنندگی روشن کتاب الهی است.امام بودن کتاب محمد و قبل از آن کتاب موسی است.قرآن تفصیل داده شده چارچوب تعیین شده الهی است.در این سور بطور خلاصه منظور از ارسال کتاب الهی را بیان میکند.هدف اینستکه مومنین جمع آوری زخارف دنیوی را هدف خود قرار ندهند بلکه به یاری یکدیگر بشتابند و همه خود را مدیون نعمات الهی بدانند. نعمات دنیوی برای آزمایش عبودیت الهی است.

 

خداوند در بخشش زخارف دنیوی به کافرین بخیل نیست. این بخشش حد و مرز دارد نه به خاطر بخل و خست بلکه چون اراده الهی بر این است که انسانها به جهت ایمان خود در خدمت همنوعان خود باشند نمی خواهد بیش از اندازه به کافرین بدهد اگر کافرین از روش خود دست برندارند و به انباشت زخارف دنیوی ادامه دهند و موجب فساد در زمین شوند آنها را نابود خواهد کرد.

 

در این سیر مساوات طلبانه در مصرف رزق دنیایی برای جلوگیری از سوء استفاده  امر به شوری میشود.سوره شوری سومین سوره این مجموعه هفتگانه است.خود مومنین باید با شوری و مدیریت خود و بجهت ایمان به پاداش اخروی و ترس از عقاب او باید قیام به قسط نمایند.ایمان امری فردی است ولی عمل اجتماعی است. بهمین علت بنیان فردی است که سوره اول با نام فرد نامگذاری شده ولی محل مجازات اجتماعی و جمع است.

 

جالب است که بدانیم حروف مقطعه فقط در سوره شوری در دو آیه مجزا آمده است در بقیه سور در یک آیه قرار دارند.اشاره به مباحثات و دسته بندی یا اختلاط مطالب و شور و گفتگوست.سوره شوری با معرفی راه های تکلم خداوند با انسانها پایان می یابد.این خود معرفی قرآن نیز هست:

 

وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ (51)

 

وَ كَذَالِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا  مَا كُنتَ تَدْرِى مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْايمَانُ وَ لَاكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نهَّْدِى بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا  وَ إِنَّكَ لَتهَْدِى إِلىَ‏ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ(52)

 

صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ  أَلَا إِلىَ اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ(53)

 

کتاب الهی وسیله قوت و قدرت مومنین در مقابل کافرین است هر چند که آنها قدرت بیشتر دنیوی داشته باشند.نوری است که مومنین با اطاعت از آن به فرقان و قدرت تمیز میرسند.وسیله و میزان رفع اختلافات است:

 

اللَّهُ الَّذي أَنْزَلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْميزانَ وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَريبٌ (17) شوری

 

ایشان باید از اختلافات  و بغی بینهم بپرهیزند و بر مودت بین خود هر چه بیشتر بیافزایند مبادا به آنچه مومنین امم قبل گرفتار شدند ایشان هم مبتلا به آن شوند:

 

وَ مَا تَفَرَّقُواْ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَا بَيْنهَُمْ  وَ لَوْ لَا كلَِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ إِلىَ أَجَلٍ مُّسَمًّى لَّقُضىِ‏َ بَيْنهَُمْ  وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُواْ الْكِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ لَفِى شَكٍ‏ّ مِّنْهُ مُرِيبٍ(14) شوری

 

-----------------------------------------------

 

در سوره جاثیه به معرفی خلاصه  و دقیق از قرآن پرداخته میشود.آیه ذیل :

 

تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ فَبِأَيِّ حَديثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَ آياتِهِ يُؤْمِنُونَ (6) الجاثیه

 

اشاره موکد دارد به اینکه آیات قبلی هر چند تعداد کمی دارند بیانات اساسی و تعیین کننده بوده اند.مقصود قرآن از همان چند آیه قبلی وضوح می یابد:

 

إِنَّ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاََيَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِينَ(3)

 

وَ فىِ خَلْقِكمُ‏ْ وَ مَا يَبُثُّ مِن دَابَّةٍ ءَايَاتٌ لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ(4)

 

وَ اخْتِلَافِ الَّيْلِ وَ النهََّارِ وَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن رِّزْقٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتهَِا وَ تَصْرِيفِ الرِّيَاحِ ءَايَاتٌ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ(5)

 

در خلقت خود انسان و در خلقت جنبندگان نشانه هایی وجود دارند که از آنها برای مومنین یقین حاصل میشود.

 

بین انسان و موجودات دیگر چه تفاوت هایی وجود دارد؟ امروزه دیگر معلوم شده است که انسان چقدر توانایی دارد تا محیط زیست را نابود کند.این توانایی انسان منحصر بفرد است. این توانایی انسان خود نشان از این دارد که قدرت فوق العاده ای پشت خلقت انسان قراردارد.آزادی فوق العاده انسان در تخریب محیط زیست و یا اصلاح در آن نشان از این دارد که سلسله خلقت موجودات یک حرکت اتوماتیک بدون هدف نیست. بیان براهین و استدلالات مختلف و غامض ذهنی (که بیشتر مایه اختلاف هستند) لازم نیست.ترتیب این سور...

 

نیروی فوق العاده در درون انسان نشانی از قدرت خارق العاده در پشت خلقت موجودات دارد. به بیان ساده و نا دقیق جوهره و ذات درون خلقت ما از جنس آفریننده قدرتمند خلقت است.به عبارت دقیقتر و به مدد خود قرآن میتوان گفت روح خدایی در ما وجود دارد یا دمیده شده است .اشارات قرآن به محل های اساسی و تعیین کننده خلقت راهگشاست...

 

در این سوره فهم اتصال آیات سه گانه که به کلمات "للمومنین" و "لقوم یوقنون" و "لقوم یعقلون" ختم شده اند با اشتباهاتی روبرو شده است.مفسر بزرگی چون علامه طباطبایی به چنین نظری رسیده است :

 

"و از تعبد مردم كه با فهم ساده خود پى به حقيقت می‏برند تعبير فرموده به" مؤمنين". از اين اختلاف در تعبير فهميده می‏شود كه مراد از ايمان اصل آن است كه آياتش ساده و بسيط است و چون به دست آمدن ايمان تدريجى نيست، از دارندگان ايمان تعبير به وصف كرد، به خلاف ايمان اهل يقين و عقل كه به خاطر دقت آيات آن، و بلندى افق آنها، و به خاطر اينكه خرده خرده و به تدريج به دست میآيد، از آنان به مضارع" يعقلون"،"يوقنون" تعبير كرد كه دلالت بر استمرار تجددى دارد."

 

بایداز ایشان بپرسیم آیا حصول ایمان تدریجی نیست در حالی که داریم "الذین یومنون"؟  آیا افزایش ایمان در بیان قرآن نیست؟مگر نداریم "َ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً " ؟

 

کلید فهم این آیات سه گانه و مراحل تحولات درونی انسان و بقیه آیات سوره در پایداری بر ادامه دادن اتصال آیات و پیوند زدن آیات سوره تماما با هم و علی الخصوص با آیه بعدی است. در آیه بعد یعنی آیه  ششم میفرماید:

 

تِلْكَ ءَايَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقّ‏ِ  فَبِأَىّ‏ِ حَدِيثِ  بَعْدَ اللَّهِ وَ ءَايَاتِهِ يُؤْمِنُونَ(6) الجاثیه

 

یعنی ایمان به آیات قبلی و بعدی (کلا تمام آیات الهی) نیز مورد انتظار است.ایمان به خود سه آیه مورد نظر یعنی اینکه ایمان باید در هر زمان وجود داشته باشد.از ایمان شروع میشود به یقین و تعقل میرسد و دوباره از ایمان شروع میشود.این استمرار و تجدید نشان میدهد ایمان وظیفه همیشگی است (برای همین تعبیر وصف مومنین آمده) و به مرور به آن اضافه میشود از دستاوردهای افزایش ایمان افزایش یقین و افزایش قدرت تعقل است.

 

جالب اینکه در آیه ششم از آخر سوره نیز اشاره به پروسه و حرکت درونی انسان در رسیدن به یقین میشود:

 

وَ إِذَا قِيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ السَّاعَةُ لَا رَيْبَ فِيهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِى مَا السَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَ مَا نحَْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ(32)

 

نداشتن ایمان یا کم تر شدن آن نه تنها ما را به به یقین نمی رساند بلکه از فهم صحیح نیز باز میدارد:

 

أَ فَرَءَيْتَ مَنِ اتخََّذَ إِلَاهَهُ هَوَئهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلىَ‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلىَ‏ سمَْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلىَ‏ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يهَْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ  أَ فَلَا تَذَكَّرُونَ(23) الجاثیه

 

-----------------------------------------------

 

از جمله ارتباطات این هفت سوره یکی این است که در اولین آنها (سوره غافر) از کسی که از قوم فرعون است و به پشتیبانی از حضرت موسی سخن میگوید (مومن آل فرعون) اشاره میگردد در سوره هفتم نیز به شخصی با رفتار مشابه همان حرکت مومنانه اشاره میشود:

 

وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إيمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَ إِنْ يَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَ إِنْ يَكُ صادِقاً يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ (28) غافر

 

قُلْ أَ رَءَيْتُمْ إِن كاَنَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَ كَفَرْتمُ بِهِ وَ شهَِدَ شَاهِدٌ مِّن بَنىِ إِسْرَ ءِيلَ عَلىَ‏ مِثْلِهِ فََامَنَ وَ اسْتَكْبرَْتمُ‏ْ  إِنَّ اللَّهَ لَا يهَْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ(10) الاحقاف

 

-----------------------------------------------

 

راهنمای انسان رسالات الله هستند و بس. پیام های الهی و هر چیزی که به اشاره و تایید مستقیم یا غیر مستقیم آنهاست شایسته پیروی است و لاغیر. آنهایی که افراد انسانی خاصی را برای هدایت خویش انتخاب میکنند و مدعی هستند که ایشان چون مقرب درگاه الهی هستند و در زمان خود در راستای اوامر الهی امر و نهی داشته اند هر چه گفتند ما اطاعت میکنیم در اشتباه هستند.اشاره ذیل را از آخرین سوره از حوامیم ببینیم:

 

فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَ ذلِكَ إِفْكُهُمْ وَ ما كانُوا يَفْتَرُونَ (28) احقاف

 

وَ إِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنّ‏ِ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْءَانَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُواْ أَنصِتُواْ  فَلَمَّا قُضىِ‏َ وَلَّوْاْ إِلىَ‏ قَوْمِهِم مُّنذِرِينَ(29)

 

قَالُواْ يَقَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسىَ‏ مُصَدِّقًا لِّمَا بَينْ‏َ يَدَيْهِ يهَْدِى إِلىَ الْحَقّ‏ِ وَ إِلىَ‏ طَرِيقٍ مُّسْتَقِيمٍ(30)

 

اشاره ای که میگوید هر کسی غیر از خدا حتی اگر مقرب او باشد شایسته  هدایت همیشگی نیست.

 

بافته ها یا الگو ها و طرح های ذهنی هیچ کس قابل اطاعت نیست مگر آنچه طبق فرامین خدا باشد.

تجربیات عقلی و نقلی و برداشت های از قرآن در زمان های قبل و زمان حال را بمحک کتاب قرآن (میزان) میزنیم هر کدام که در راستای کلیت (کتاب بودن) و اتصال آیات قرار گرفت یا اتصال بین آیات را برقرار کرد قبول میکنیم و لاغیر.این حرکت در امتداد حرکت مومنین گذشته بوده و  بر هر چه شفاف تر شدن برداشت های درست امروز و فردای ما میافزاید.مانند شفاف تر شدن مانیتورهای کامپیوترها.هر چه ذرات بیشتر و متراکم تر تصویر شفافتر و مشاهده اطلاعات بیشتر.

 

-----------------------------------------------

 

-----------------------------------------------

 

-----------------------------------------------

 

                                                                                                                                                                                      صفحه اول