تفاوت لیله مبارکه و لیله القدر و تغییر ضمایر در قرآن

 

بنظر میرسد تعیین اصول اساسی قوانین و مقدرات به دست خداوند است و تفصیل اصول قوانین توسط "روح القدس و ملائکه مقرب" و اجرای مقدرات توسط "ملائکه و روح هر امری" است.

 

لذا هر جا از بن مایه و ریشه علل سخن باشد ضمایر مفرد و به سمت مقام الهی است و در هنگامه اجرای فرامین الهی ضمایر جمع بوده و به مقربین بلافصل الهی و عوامل تحت امر ایشان و یا عوامل اجرای تقدیرات  اشاره دارد.هر قدر هم این تغییرات ریشه ای و تفصیلی و اجرایی نزدیک بهم باشند باز هم ضمایر بشکل متناسب و سریع تغییر میکنند و هیچ بی دقتی دیده نمی شود.

 

-----------------------

 

یک خلاصه - در سوره قدر (لیله اول) چارچوب اولیه ("احکمت آیاته") قرآن نازل میشود.جهت امر آماده سازی تفصیل قرآن با "امر" های دیگر مرتبط  ،  ملائکه و روح هر امری فرود می آیند...این چارچوب ابلاغ میگردد...ماموریت ها تعیین میشوند....از جمله جمع آوری اطلاعات برای امر تهیه تفصیل قرآن...

 

در سوره  دخان و لیله مبارکه (لیله دهم) از اطلاعات فراهم شده تفصیل آن چارچوب اولیه (قرآن) تهیه میشود...این تفصیل به شکل صحفا مطهره تحت امر روح الامین به دست کراما برره (سوره عبس) داده میشود...بایدی سفره...

 

در سازگاری کامل با آنچه که در سوره الاسراءآمده  تفریق این تفصیل جهت نزول طبق برنامه رخ میدهد:

 

وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا (104) الاسراء

 

وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا (105) الاسراء

 

وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا (106) الاسراء

 

در سوره اسراء به صبح این شب مبارک نیز اشاره میشود ، همان فجری که قرآن مشهود شد...و در سوره فجر به این لیالی عشر :

 

أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا ﴿۷۸﴾ اسراء

 

وَالْفَجْرِ ﴿۱﴾ وَلَيَالٍ عَشْرٍ ﴿۲﴾ فجر

-----------------------

1403/01/15

 

لیله القدر شب آغاز است و لیله مبارکه شب (دهم) پایانی است...و موضوع محوری ، نزول قرآن است...

همچنانکه اشاره به پایان خلقت انسان با "فتبارک الله احسن الخالقین" بیان میشود...مبارک بودن نیز چنین است...

 

در اواخر سوره زخرف ، سوره قبل از سوره دخان ، چنین اشاره ای می آید :

 

وَتَبَارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَعِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۸۵﴾ اواخر سوره زخرف قبل از سوره دخان

وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿۲﴾ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ ﴿۳﴾ دخان

 

با این توضیح مختصر که در لیله القدر ، فرامین موجز الهی ، جهت تهیه قرآن تفصیلی ، نازل میشود و برای اجرای آنها ملائکه از هر امری بسیج میگردند و برای آنها (توسط روح القدس) ماموریت معین میشود...بر روی درختواره قرآنی ، شاخه اول ، در سوره تین قبل از سوره قدر میفرماید :

 

أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ ﴿۸﴾ تین

 

اما در لیله مبارکه آن فرامین موجز الهی تفصیل داده و قرآن تهیه شده است...

 

وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ ﴿۱۰۹﴾ آخرین آیه سوره یونس ، قبل از سوره هود

الر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ ﴿۱﴾ هود

 -----------------------

 

بعنوان نمونه در سوره قدر آمده است "انا انزلناه" این ضمایر جمع  اشاره دارند به روح القدس و مقربین.

چون ضمیر "ه" از قبل به چیزی در خود سوره قدر اشاره نمی کند میتوان آنرا درمیان مجموعه یا تمام آن اوامری که در دو آیه بعد همراه ملائکه و روح هر امری است منسوب کرد.چرا که با "تنزل" ملائکه مذکور در دو آیه بعد همراه است.

 

 

چون تنزل ملائکه و روح هر امری "باذن ربهم" اعلام میشود معلوم میگردد اعلام اصول اولیه موجز الهی (احکمت آیاته)در مورد قرآن آینده شامل مقدرات بسیاری بوده است که دیگر ملائکه و روح هر امری را نیز به انجام وظیفه رسانده است.

 

این روان شدن ملائکه و روح هر امری اشاره دارد به اینکه ایشان شرح وظایف خود را یافته اند و میدانسته اند و یا "ربهم" در نزد خود برای هرکدام ازآنها دستوراتی در نظر دارد. پس تفریق این مرحله انجام شده است تفریق آن مجموعه دستورات موجز اولیه الهی و البته که این روان شدن باذن الهی بوده است.

 

لیله القدر اشاره است به زمان نزول دستورات اولیه (احکمت آیاته) خداوند حکیم توسط مقربین البته نه برای پیامبر و انسانها بلکه برای ملائکه و روح هر امری از جمله امر تهیه قرآن اولیه. تفریق بطور ضمنی بیان شده است.همینکه از هر امری آمده اند تفریق انجام شده است.ابتدای تهیه قرآن آسمانی است.

 

مانند الگویی که قرآن تفصیل داده شده تفریقا بر محمد رسول الله نازل میشده است:

 

وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلًا (106) اسراء

 

الگوی نازل شدن از بالا و تفریق آن و خواندن بر پایین تری ها. این الگو قبلا در سوره الدخان بیان شده است در یک مرحله گسترده تر و آن نازل شدن مجموعه "تفصیل" داده شده بعنوان کتاب مبین و تفریق شدن آن قرآن و ارسال تدریجی آن. این عملیات از نزد و به تدبیر خود روح القدس و ملائکه مقرب بوده است ("امرا من عندنا").

 

اما شبیه الگوی یاد شده در سوره القدر در محل بالاتری و ریشه ای تر انجام میشود.به مراحل کاملا اولیه اشاره میکند چنانکه در ترتیب 19 سور کوچک انتهایی قرآن نیز (که بعنوان میوه ها و سرشاخه ها در انتهای درخت طیبه قرار میگیرند) بعد از سوره علق (که نزد بسیاری بعنوان اولین سوره نازله شناخته میشود) چیده شده است. در این مرحله نازل شدن اولیه توسط روح القدس و ملائکه مقرب انجام میشود و ماموریت یافتن عوامل باذن "ربهم" است. چرا که اشاره تنزل به "رفتن" به ماموریت اشاره ضمنی دارد.ماموریت برای جمع آوری اطلاعات...و انجام تمهیدات.

 

ملائکه و روح هر امری تردد میکنند شاید ازدحام ایشان همچون وقوع دخان است.اینها همه همان موضوع و ترتیبات سوره "دخان" را تداعی میکنند:

 

وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ (2) إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ (3) فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ (4) أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ (5)

 

سوره قدر تا همان مرحله نزول توصیف میکند.اینکه در پایان تنزل ملائکه و هنگام فجر چه رخ میدهد چیزی  نمی گوید.

 

چند شب و روز دیگر طول کشیده است تا پس از آن ملائکه و روح هر امری به بالا برگردند؟ تجسس آنها چقدر طول کشیده است؟

 

اشارات "لیال عشر" در سوره فجر را داریم و اشاره "تسع آیات" در سوره اسراء سوره دارای اشارات بسیار به تهیه و اعجاز قرآن. پس از یک شب نزول و 9 شب تجسس برگشت رخ داده است...لیال  عشر...

 

اتصاف  "مبارکه" به یک شب میتواند به معنی پایانی بودن آن شب نیز باشد  مانند اشاره "تبارک" به خالق در پایان خلقت انسان....در پایان "لیله مبارکه" تفصیل قرآن تهیه شده است....

 

قرائن از سوره الدخان نشان میدهند پس از برگشت آنها با اطلاعات جمع آوری شده "تفصیل" حاصل گردیده است.لیله مبارکی بوده چرا که کتاب مبارکی تهیه شده است.این اشاره ای است از اشاره ضمایر در ابتدای سوره الدخان و معرفی کتاب (البته با الف و لام معرفه یعنی که کتاب تا این مرحله- اضافه شدن آیات ضروری هنگام اجرا بعدا این کتاب را با همان الگوی یاد شده گسترش خواهد داد.دلیل؟) و مرجع ضمیر "انا انزلناه" در خود سوره موجود است:

 

وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ (2) إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ (3) فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ (4) أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ (5)

 

بنابراین اشارات "لیله مبارکه" همان "لیله القدر" نیست. در لیله القدر نزول ( و ارائه و خواندن آن و  تفریق) دستورات اولیه الهی انجام گرفته تنزل ملائکه و روح هر امری جهت تهیه اطلاعات یا ایجاد شرایط شروع شده است.

 

 در "لیله مبارکه" برگشت ملائکه و روح هر امری انجام و "تفصیل" فراهم میشود.قرآن آسمانی تهیه و ارسال از آن متفرقا و به تدبیر خود عوامل الهی مقرب مرتبط با امر وحی شروع میشود چرا که در سوره الدخان کلمه "والکتاب" در آیه دوم وجود دارد.

 

بنابراین در سوره الدخان "تفریق" دیگری منظور است.تفریق وقت ارسال و "کل امر" در سوره قدر همان "کل امر حکیم" سوره الدخان نیست و منظور از "مرسلین" نیز ارسال بعد از تهیه است.

 

"کل امر حکیم" در سوره الدخان به ایات و سور قرآن تهیه شده اشاره میکند. "امرا من عندنا" به نحوه تفریق و ارسال که توسط خود مقربین انجام میشود اشاره دارد.

 

موضوع مهمتر در سوره القدر اینستکه گویندگان "انا انزلناه" و مقام ربوبی ارتباط تنگاتنگ دارند لذا بجای "ربهم" کلمه "ربنا" نیز نیامده است. ضمیر "هم" اشاره دارد به تمام ملائکه و روح هر امری.

 

-----------------------

بعنوان مثال دیگر وقتی به عامل اولیه ارسال باد ها جهت زنده کردن زمین های مناسب رشد و حیات دنیوی و در شبیه سازی با پیدایش حیات اخروی است از ضمیر مفرد استفاده میشود:

 

وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالًا سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْموْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (57) اعراف

 

اما در سوره حجر که بصورت جزئی تر و عملیاتی همچون  اشاره به عمل "لقاح" آمده ضمایر جمع هستند:

 

وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ (22)

 

گویی جوشش آب چشمه حیات باذن اوست و آبیاری کردن و در مسیرها قرار دادن آن توسط عوامل اجرایی است.

------------------------

 

قسمتی از جوابیه ای درباره تغییر ضمایر:

 

مبنای برداشت ما باید اتصال قول الهی باشد...بنابراین اتصال اجزای هر آیه و اتصال آیات هر سوره و کلیت قرآن باید رعایت گردد...حتی در مطالعه طبیعت و آیات آن بعنوان کلمات و قول الهی....

 

هر روایت و برداشتی از قرآن باید به محک این معیار زده شود...حتی پس از رحلت رسول الله و در نقل و انتقال بیانات ایشان باید این مبنا رعایت گردد...وعده حفظ فقط قرآن داده شده است و نه هیچ روایتی از هیچ مقامی ....

 

در این بحث حداقل باید آیات اوایل سوره فاطر و آیاتی از سوره صافات لحاظ شوند....

 

وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ ﴿۱۶۴﴾ وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ ﴿۱۶۵﴾ وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ ﴿۱۶۶﴾ الصافات

 

چنانکه ملاحظه میشود ملائکه ثابت و صف زننده و ملائکه در حرکت ( از جمله جهت ارسال و دریافت پیام) وجود دارند...

 

علاوه بر این برای هر امری ملائکه مخصوص با روح مربوط خود مرتبط میشوند به مقام الهی...مثلا گویا روح القدس که مامور تفصیل دستورات موجز الهی است توسط ملائکه تحت امر خود (مقرب) تهیه و ارسال شکل تفصیلی قرآن را (به لایه بعدی)

 

انجام داده اند....بنابراین در هر امری روح و ملائکه مربوطه حضور دارند و هر قسمتی از اجرای آن امر توسط مقام مربوطه اجرا میشود....

 

نکته دیگر برای رفع مشکلات در این مباحث بطور کلی دستکم نگرفتن روح و ملائکه مقرب (اولین لایه در جنب خدا) است...دانش آنها نسبت به انسان (مغرور) بسیار بیشتر است....دانش روح القدس آنچنان بالاست که محمد را عبد ایشان

 

اعلام میکند(سوره نجم)

 

عاملی تاریخی که به این سوء برداشت دامن زده است اینستکه بسیاری تصور میکنند روح الامین همان روح القدس است....و این ریشه در عدم رعایت اتصال آیات در هر سوره دارد...

 

هر قسمت پیام مرجع دقیق خود را می یابد...شاید چنین بشود گفت وقتی دستور یا امری توسط مقامی پایین تر مقدور باشد مقام بالاتر مرجع نمی شود.....یا هر امری در ابتدا به اولین مرجع مرتبط میشود و جواب میگیرد....

 

مانند دستورات زبان کامپیوتر است. شما چند عبارت بشکل ترکیب فصلی و عطفی دارید در میان آنها یک یا چند قسمت هم مقدار ارجاعی از یک یا چند تابع ....

 

مثلا در هر دستور و پیام قسمت شرک به خدا فقط در اتصال با خود خدا ( با ضمیر مفرد) باید باشد حتی اگر ضمایر دیگر نیز در پیام وجود داشته باشند:

 

«وصینا الانسان بوالدیه حسنا و ان جاهداک لتشرک بی ما لیس لک به علم فلاتطعهما الی مرجعکم فأنبئکم بما کنتم تعملون» (عنکبوت:۸)

 

 وصیت به نیکی به والدین از ملائکه وحی هم قابل صدور است...اما هیچ جایی نداریم که مثلا گفته شود "لا تشرک بنا" حتی اگر دور و بر آن پر از ضمایر جمع باشد....

 

بنابراین ذیل اتصال قول الهی باید اتصال اجزای هر آیه و اتصال آیات هر سوره و کلیت قرآن (یعنی بدون کنار گذاشتن آیه یا آیاتی از آن تحت عنوان غلط ناسخ و منسوخ در قرآن یا فراموش کردن) رعایت شود...چیزی که روحانیت رسمی خصوصا

 

تشیع رعایت نمی کند مگر در جایی که بی ضرر و منطبق با پیش فرض های خودشان باشد...بنابراین در نمونه ذیل مکان یابی ساخت خانه خدا به ملائکه ارجاع شده ولی خانه به خدا منسوب میشود:

 

«و اذ بوأنا لابراهیم مکان البیت ان لاتشرک بی شیء و طهر بیتی للطائفین و القائمین و الرکع السجود» (حج:۲۶)

صفحه اول