خلاصه اتصال آیات سوره بقره

سوره بقره تنه تنومند یک درخت تناور است که نمیتوان آنرا کامل در آغوش گرفت ، باید با حفظ فاصله ، بارها دور آن درخت چرخید...

یک مقایسه برای خلاصه سازی :

از دوازده  فرزند یعقوب (نام دیگر ایشان اسرائیل است) ، دو فرزند کوچک از مادری دیگر بوده اند (تایید سوره یوسف)...طبیعی است که پدر بیشتر مراقب این دو فرزند کوچک باشد ، این توجه بیشتر پدر موجب حسادت و کدورت خاطر ده برادر بزرگترمیشود...

قبلا نظیر این الگو ، درباره فرزندان ابراهیم بوده است...هاجرهمسر ابراهیم با فرزندش اسماعیل در مکه عربستان اسکان داده میشوند...فرزندان بزرگتر ایشان (نوادگان) از مادری دیگر و در مکان دیگری زندگی میکنند و همان بنی اسرائیل هستند...

بنی اسرائیل نسبت به نوادگان اسماعیل (در سرزمین مکه) ، خصوصا با ظهور پیامبر جدید حسادت دارند و خود برتر بین هستند...قرآن

میخواهد آنها را از اختلاف باز دارد و همگی را به راه و روش پدرشان ، یعنی ابراهیم بخواند ، چرا که ابراهیم ایمان خالص داشته و تسلیم

فقط خدا بوده است...

--------------------------------------------------------

دوبار اعلام فضیلت بنی اسرائیل بر عالمیان :

در سوره بقره برای فضیلت دادن بنی اسرائیل نسبت به دیگران دو بار ابراز شده است...بار اول بابت دادن نعمت معجزات عیان و بزرگی

که دیگر به هیچ امتی داده نخواهد شد ...باردوم بابت امام و پیشرو گرداندن ذریه ابراهیم (شامل بنی اسرائیل) در تقوی بشرط شروطها...

در هر دو بار تذکر داده میشود که کسی بجای دیگری جزا داده نمیشود ، هیچ معادل و عوض جهت رهایی از مکافات عمل برای کسی

وجود ندارد ، هر  کسی مسئول رفتار خویش است ، مثلا بجهت پدر مومن و مسلمان مانند ابراهیم ، منسوبین ایشان از مکافات عمل معاف

نمیشوند...

بار اول :

يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۴۷﴾ بقره

وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ ﴿۴۸﴾ بقره

وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ ﴿۴۹﴾ بقره

وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ﴿۵۰﴾ بقره

بار دوم :

يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۱۲۲﴾ بقره

وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ ﴿۱۲۳﴾ بقره

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿۱۲۴﴾ بقره

--------------------------------------------------------

دو نیمه بودن سوره بقره :

کل سوره بقره 286 آیه است...در پایان نیمه اول سوره یعنی در آیه 143 میفرماید :

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ ﴿۱۴۳﴾ بقره

مومنین عصر پیامبر واسطه و الگو برای بقیه و نسل های بعدی هستند همانطور که محمد مصطفی الگو و شاهدی برای خود آنها هستند...

--------------------------------------------------------

رابطه دو نیمه بودن و دو بار اعلام فضیلت :

نیمه اول درباره فضیلت نعمت معجزات دیدنی و بزرگ داده شده بر بنی اسرائیل و معجزه قرآن داده شده بر محمد مصطفی (بعنوان معجزه

ناسخ و راهنماتر ولی نه دیدنی تر)  و عکس العمل پیروان آنهاست...قبل از نیمه دوم اشاره به وعده الهی در فضیلت و امامت و پیشرو

تقوایی فرزندان ابراهیم (شامل بنی اسرائیل که دارای شرایط وعده الهی باشند) اعلام میشود...همینطور دعای ابراهیم برای مبعوث شدن

پیامبر از اولادش در سرزمین مکه...

در نیمه دوم با تغییر قبله قبلی به قبله جدید ، تقوی و تبعیت همه (شامل بنی اسرائیل) از محمد رسول الله عیان و آزموده میشود...ادامه این

نیمه درباره امت محمدی است... البته اشاراتی از گذشته برای درس عبرت و تقویت ایمان و توان جهاد ایشان یاد آوری میگردد....

--------------------------------------------------------

ازآیه 1 تا آیه 39 بحث کلی است...از تقوی و ایمان به غیب شروع میشود... از مشخصات مومنین  و کافرین به عالم غیب آغاز میکند...و در پی تلاش های انسان برای درک حقیقت قرآن را بعنوان معجزه و هدایت کننده از عالم غیب معرفی مینماید ...هدایت آن انسانهایی که فاسق نیستند یعنی رعایت عهد الهی میکنند و وصل می نمایند آنچه باید وصل گردد و در زمین فساد نمی کنند...

از عالم غیب و خلقت انسان شروع میشود...و بعد از اشاره به وسوسه ابلیس و رانده شدن آدم و زوجش از بهشت اعلام میکند خداوند توبه آدم را پذیرفت...البته آدم را به بهشت برنگرداند بلکه تنها پس از اثبات بندگی و تبعیت از رسالات الله میتواند به بهشت برگردد:

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۳۸﴾بقره

وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴿۳۹﴾بقره

--------------------------------------------------------

از آیه 40 انتظاراتی را که از بنی اسرائیل بعنوان افراد فضیلت داده شده در برابر قرآن دارد بیان میکند و با یادآوری اشتباهات مهلک آنها در گذشته هشدارهای لازم را به ایشان میدهد...

قبل از بیان عکس العمل بنی اسرائیل در مقابل قرآن ذکر استکبار ابلیس در مقابل آدم و نافرمانی از دستور خداوند را باید توجه کرد...موضوعی بسیار باریک و لطیف...انسان های برتر نباید منطق ابلیس را داشته باشند بلکه باید طبق دستور الهی در خدمت دیگران باشند...

از ایشان انتظار دارد که اولین کافرین نباشند و قرآن را بعنوان آخرین و برترین معجزه بشناسند و دنبال بهانه هایی که نمونه هایی در گذشته داشته اند مانند درخواست آوردن معجزات متعدد و رویت خود خداوند نباشند...

معجزات منسوخ شده و از یاد رفته را طلب نکنند...معجزاتی که در هنگام خود مورد شک و تردید امثال آنها و پدرانشان واقع شدند و پس از دیدن آنها ظرف 40 شبانه روز غیبت پیامبر به تجسم گوساله شیفته شدند...

این وقایع و ابتلائات بنی اسرائیل ادامه دارد تا آیه 123 که تقریبا تکرار آیه 48 است:

وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ ﴿۴۸﴾

وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ ﴿۱۲۳﴾

در تکرار دوم و پس از ابتلائات نا امیدی از بخشش آنها بیشتر نمایان است...

--------------------------------------------------------

به زیبایی پایان قصص و ابتلائات بنی اسرائیل را با پایان ابتلائات ابراهیم جایگزین نموده است:

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿۱۲۴﴾بقره

پاداش ابراهیم امام و جلودار شدن در تقوا ست...

شاید اشتباهات و ابتلائات بنی اسرائیل پس از آمدن آخرین فرد از انبیاء نیز ادامه داشته و پایانی ندارد و ایشان همواره با تکبر و زیاده خواهی موجبات رنج و محنت خود و دیگران میشوند و خواهند شد...

ابتدا با اشاره به ابراهیم و فرزندانش آنها را مسئول عملکرد خودشان میداند:

تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۳۴﴾بقره

در جواب این ادعای مشرکین و تصور انحصار هدایت در میان یهود و نصارا:

وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿۱۳۵﴾

ضمن بیان ارتباط ابراهیم با پیامبران بعدی یعنی موسی و عیسی کتمان حقیقت و انتساب ابراهیم به دین یهود و نصارا را رد میکند و باز هم مسئولیت عملکرد همه را متوجه خود ایشان میداند و آیه 134 عینا تکرار میشود:

تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۴۱﴾بقره

--------------------------------------------------------

این جداسازی مسئولیت ها به مسئول سازی مسلمانان ختم میشود...تغییر قبله لولای این ارتباط است...

اولین علت تعویض قبله را آزمون ادامه دادن و نه عقبگرد مسلمانان از راه پیامبر خود میداند...

چرا که آیه ذیل :

سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوا عَلَيْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿۱۴۲﴾بقره

یعنی پیش بینی نزدیک سوالات مردم نادان درباره تعویض قبله نشان میدهد که آنچه در پی می آید علت تغییر قبله است. حرف مردم نادان مهم نیست آنچه در پی می آید درست است:

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ﴿۱۴۳﴾بقره

تغییر قبله برای آشکار ساختن تبعیت یا عدم تبعیت پیروان محمد است ...تا از این رهگذر شاهد بودن آنها برای نسلهای بعد تدارک دیده شود...تغییر قبله مانند عوض شدن رهبری است...مسلمانان با این کار باید بیاموزند که پس از رحلت رسول الله باید راه او را ادامه دهند و طبق کتاب کاملا نازل شده و تکمیل شده عمل کنند...

ابراهیم امام و جلودار تسلیم و تقواست و درخواست و دعا کننده آن مقام برای فرزندان خود و هدایت اهل خانه خداوند بوده است... تعویض قبله به این بنا یعنی رسیدن به حلقه اول از زنجیره حلقات هدایت الهی...یعنی ادامه راه ابراهیم که همان خلوص و تسلیم در برابر فرامین الهی است...و این همسنگ میباشد با پیروی مسلمانان از رسالات الله و ادامه راه پیامبر و شاهد و گواه شدن برای نسل و نسل های بعدی...

شماره آیه 143 نصف شماره کل آیات سوره بقره یعنی 286 می باشد! وسط شدن

--------------------------------------------------------

الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿۱۴۶﴾بقره

عمدا و بالغرض پیام و کتاب الهی را پنهان کردن موجب اختلاف و خسران میشود و این یعنی هر امتی قبله ای برای خود ساخته اند...کتاب واحد یعنی قبله واحد...

البته کافرین و مشرکین هر یک قبله خود را دارند...آنهایی که پیامبر و قرآنش را باور نمی کنند...با اینکه قبلا بشارت داده شده و دعای ابراهیم بوده است...حق را کتمان میکنند...

مقابله با این کافرین و مشرکین و فتنه های آنها احتیاج به صبر و استقامت در مبارزه دارد:

وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ﴿۱۵۴﴾بقره

سعی بین صفا و مروه و ماجرای دنبال آب گشتن همچون سعی و تلاش برای خیر و جستجو و شناخت حق در این بین آورده شده است:

إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ ﴿۱۵۸﴾بقره

إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ﴿۱۵۹﴾بقره

و در همین رابطه است که متذکر آیات الهی در زمین و آسمانها برای کسب ایمان میگردد و با توصیف صحنه هایی از حسرت و پشیمانی کافرین درقیامت از کفر و انکار حذر میدهد...

--------------------------------------------------------

از آنجائیکه خوردن حرام و نابجا موجب قسی القلب شدن و جرئت به کتمان حق و ناتوانی از درک پیام الهی میگردد اشاره مختصر به خوراکی های حرام در این بین را هم می بینیم:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿۱۷۲﴾بقره

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۷۳﴾بقره

--------------------------------------------------------

اگر کتاب های الهی مورد تغییر و کتمان قرار نمی گرفتند تمام مومنین یک کتاب و یک قبله میداشتند یعنی همه باید به سمت کعبه بناشده ابراهیم روی میکردند و بر طبق یک کتاب که همان قرآن باشد عمل می نمودند...

تبعیت از قبله ای خاص صرف روی نمودن به سوی مکان خاص نیست تبعیت از یک کتاب است....با این اعلام مباحث قبلی از قبیل اختلاف در قبله ها و بیان حقایق یا کتمان آن و مبارزه و قتال با کافرین و مشرکین جمع بندی میشود و منظور اصلی از ارسال پیامبران بیان میگردد:

لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ ﴿۱۷۷﴾بقره

-----------------------------------------------------

در آیه قبل ایمان به کتاب قبل از ایمان به انبیاء ذکر شده است و این نشان از اهمیت رعایت دستورات الهی است انبیاء یا دستورات کتاب همراه خود را تبلیغ می نموده و نصب العین قرار میداده اند یا کتاب رسول قبلی را...

بنا بر همین اهمیت کتاب است که در ادامه با عبارت "کتب علیکم" شروع میشود...در موارد دیگری نیز برای  شروع بیان دستور خاص و جدید آورده میشود...

-----------------------------------------------------

-----------------------------------------------------

-----------------------------------------------------

-----------------------------------------------------

 

در آیه اول و دعای ابراهیم:

رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱۲۹﴾

چون ناظر به کلیت کتاب است (و نزول تدریجی مد نظر نیست) تزکیه حاصل و نتیجه  تعلیم کلیت کتاب است

 

اما در آیه بعدی

كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ ﴿۱۵۱﴾

چون نزول تدریجی در حال انجام است و قبل از اتمام کتاب این تبیین رسول الله است که کلیت می بخشد لذا تزکیه قبل از تعلیم کلیت کتاب است در دعای ابراهیم با هدف تزکیه ختم شده است اما در آیه دوم بجهت اعلام ختمیت نبوت در زمان نزول به آنچه نمی دانند و در آینده نیاز خواهد بود نیز اشاره شده است

صفحه اول