تقارن و زوجیت اولیه در خلقت و حیات آدم ابوالبشر

بنا را بر این دو آیه میگذاریم که میفرماید:                  

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۴۲﴾ زمر س 39

وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ﴿٧٢﴾ توبه س 9

موقع خواب نفس خارج میشود روح باقی میماند تا حیات ادامه داشته باشد....دیگر اینکه در قیامت نفوس پاکیزه مومنین و مومنات ، به جنات دائمی و مساکن طیبه منتقل میشوند...اما محل اسکان زوج بشر تعلیم دیده اولیه در جنت موقت خاصی بوده ، محلی که درخت ممنوعه در آن قرار داشته است...

-----------------------------------------------

قبل از آیه مربوط به تعیین جانشینی و تعلیم اسماء آیه ذیل نقش اساسی میتواند داشته باشد :

هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۲۹﴾ بقره

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾ بقره

اتصال آیات حکم میکند ارتباطی بین این دو آیه باشد...همانطور که یک آسمان ، تسویه و پرداخته شد به هفت آسمان ، میتواند نفس آدم اولیه خلق شده بر روی زمین هم ، پس از رفتن به آسمان ، به دو نفس پرداخته و تبدیل شود یا گزیده ای از آن انتخاب گردد ، نفس دیگری برای تعلیم اسماء...نفسی مستقل برای حلول در جسمی دیگر...

نفس دوم جدید برای تعلیم اسماء به ملاء اعلی میرود و پس از تعلیم در جنت موقت قرار میگیرد و نفس آدم اولیه که البته تا آن لحظه گناهی مرتکب نشده درهمان جنت بحالت انتظار مستقر مانده است... پس از هبوط آدم تعلیم دیده ، نفس آدم اولیه نیز ، پس از دریافت کلماتی از جانب خدا ، از همان جنت هبوط میکند...

-----------------------------------------------

1404/08/27

علاوه بر اشارات سوره بقره ، سوره 2 ، در سوره طه سوره 20 نیز اشاره ای وجود دارد که نشان میدهد برای اجرای نمایش توان آدم و تعلیم او ، دو زوج آدمی (در الگوی نفسانی – نفس اولیه تبدیل به دو نفس گشته است) وجود یافته اند...

فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾ طه

ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾ طه

اتصال آیات سوره طه نشان میدهد که اگر میخواست عصیان آدم مربوط به آدم مذکور در آیات قبلی بوده باشد باید بجای عبارت " وَعَصَى" ، عبارت " فعَصَى" آورده میشد...بعلاوه مفهوم "فراموشی" با این مفهوم "عصیان" از طرف یک آدم و برای انجام یک عمل یگانه برگشت ناپذیر ، سازگار نیست :

وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿۱۱۵﴾ طه

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى ﴿۱۱۶﴾ طه

 ---------------------

1404/09/09

برای زوج دوم یعنی همان زوج تعلیم دیده ، در بهشت موقت ، ابلیس از نظر آنها پنهان شده است (در حالیکه قبلا در محیط تعلیم اسماء یعنی ملاء اعلی ، و پس از سجده نکردن ، ابلیس به او نشان داده میشود) هشدار الهی را فراموش میکنند و فریفته وعده های ابلیس گشته ، لباس آنها کنده میشود ... کاملا ممکن است که انتظار حضور ابلیس را داشته اند و در غیاب او القائات درونی شیطانی را ، همچون توهمات و فرضیات شخصی دانسته باشند...

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى ﴿۱۱۶﴾ طه

فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿۱۱۷﴾ طه

پس از آغاز هبوط زوج دوم ، زوج اول میتوانسته از درخت نخورد اما از آنجا که در ملاء اعلی حضور نداشته و ابلیس را ندیده بوده و تغییر محیط نداشته است ، وسوسه ابلیس برای ملائک شدن و جاوید گشتن آنها را فریفت....هشدار الهی به این زوج بعد از تاکید بر نافرمانی ابلیس و هر کسی دیگر ، بصورت فرمان و شرط ماندن در بهشت موقت بوده است ، این عمل زوج اول "عصیان" محسوب میشود اما اعمال زوج دوم در اثر تغییر محیط  و "فراموشی" رخ داده است :

قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۱۸﴾ اعراف

وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۱۹﴾ اعراف

فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ ﴿۲۰﴾ اعراف

چنین است که معضل "عصی" و "اهبطا" در آیات ذیل از سوره طه نیز حل میشود :

فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾ طه

ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾ طه

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ طه

پس از دریافت کلمات توسط زوج اول از ناحیه الهی و قبول توبه از جانب خدا ، هر دو زوج از جنت موقت هبوط میکنند...

سوره بقره و سوره طه بر روی شاخه اول درختواره قرآنی هستند و در سوره بقره اثر و افق ماجرای آدم مشروحا و تا قیامت و جزای نفسانی در آخرت مطرح میشود اما در سوره طه خلاصه میگردد و در هر دو به نتیجه عملکرد آدم و بنی آدم در قیامت اشاره میشود...

در سوره اعراف که بر شاخه دوم درختواره قرآنی است مطالب بر اساس تبعیت در این جهان و انتخاب خداوند بعنوان تنها فرمانده و انتخاب دستورات او بعنوان فصل الخطاب و رافع اختلافات بین بنی آدم مطرح شده است...

---------------------

در سوره اعراف ، به بنی آدم هشدار داده میشود که مبادا شیطان شما را بفریبد و لباس تقوا را از تن شما درآورد همچنانکه والدین شما را از بهشت راند در حالیکه پوشش آنها را از تن آنها جدا میکرد تا زشتیهای آنها را نشانشان دهد ، لباس تقوی برتر است :

يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ ﴿۲۶﴾ اعراف

يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۲۷﴾ اعراف

علت کنده شدن لباس ، فراموشی و فریفته شیطان شدن یک زوج است یا عصیان ...

---------------------

1404/09/08

پدر ما بنی آدم ، آن نفس اول است و والدین ما آن زوج اول ، زوجی که در زمین خلق شدند و در موقعیتی نفوس آنها به بهشت منتقل میشود(همانند گرفتن و توفی نفس در خواب)...از بهشت و برای تعلیم اسماء ، منتخبی از آن یا نمونه ای از آن نفوس به ملاء اعلی رفتند تا توان و ظرفیت انسان نشان داده شود ، همان زوج دوم...اولین تکثیر از زوج اول...

بنابراین در اوایل سوره اعراف ، سوره ای که خطابات بسیاری به بنی آدم میشود ، هشدار به نخوردن از درخت ممنوعه به آن زوج اول است...قبلا زوج دوم تعلیم دیده به بهشت آمده ولی فریفته شده و مهیای هبوط گردیده و احتمالا از دید زوج اول ناپدید شده اند ...

در سوره اعراف و ماجرای آدم ، اشاره به زوج اولی است که از ابتدا در (طرف دیگر – مانند اشاره به طرفین اعراف) بهشت بوده اند...این اشاره خلاصه تر است و تاکید بر نخوردن و اطاعت امر الهی میباشد...در هماهنگی با کل سوره اعراف است که در آن تاکید بر اطاعت امر میشود...

وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۳۵﴾ بقره

قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۱۸﴾ اعراف

وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۱۹﴾ اعراف

---------------------

برای زوج دوم یعنی زوج تعلیم دیده ، کنده شدن لباس نتیجه فراموشی فرمانی الهی بوده است ولی برای زوج در بهشت یعنی همان زوج اول عصیان کننده ، کنده شدن لباس معلول نافرمانی و علیرغم دیدن تغییرات محیطی پس از فراموشی زوج دوم و انتخاب خود زوج اول...

پس از هبوط به زمین محل خلقت ، کنده شدن لباس بهشتی عواقب خود را برای هر دو زوج نشان میدهد...

---------------------

1404/09/06

در سوره اعراف ، بنام محلی که در قیامت عده ای بر بلندای آن قرار میگیرند و میتوانند به سمت نیکوکاران و بدکاران هر دو نگاه کنند ، هشدار داده میشود به بنی آدم که  والدین آنها فریفته شیطان شده و از بهشت رانده گشته در حالیکه عریان میشدند...

زوج گناهکاری که فراموش کردند ، منظور این هشدار نیست بلکه زوج اولی استکه پس از عریان شدن (و احتمالا نا پدید شدن) زوج دوم تعلیم اسماء دیده ، وسوسه ابلیس برای ملائکه شدن و جاوید شدن ، بر آن دو موثر گشته به انتخاب خود از درخت خورده اند و عریان شدند(این زوج اول به ملاء اعلی – محیط تعلیم اسماء - نرفته فقط در بهشت بوده اند)...و در انتهای ماجرای این زوج اول صحبت از طلب غفران الهی است....و این تاییدی دیگر بر دو زوج بودن آدم اولیه است...

پس از عصیان زوج اول و خوردن از درخت آنها نیز تا هبوط همگانی ، بنظر میرسد که خداوند بر عریانی آدم و زوجش صبر داشته است (اشاره کلمه "ثم") این مهلت و صبر الهی دست مایه و بهانه عده ای میشود که بله خود خدا ما را به عریانی امر کرده است :

ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾ طه

وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۲۸﴾ اعراف

قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ ﴿۲۹﴾ اعراف

فرمان به قسط در ادامه سوره اعراف نشان دهنده هشدار علی السویه به دو زوج آدم و کلیه افراد و امکان پاک بودن همه نیز هست...

وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۲۸﴾ اعراف

قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ ﴿۲۹﴾ اعراف

هشدار الهی در محیط بهشت چنان است که به همه اهالی بهشت میرسد و همه آنرا میشنوند همانطور که در سوره طه اشاره میگردد:

لَا تَرَى فِيهَا عِوَجًا وَلَا أَمْتًا ﴿۱۰۷﴾ طه

-----------------------------------------------

بنظر میرسد انسجام مطالب در خصوص نفس و روح منوط به این است که نفس موجودیتی باشد که ابتدا و هنگام تولد انسان ، متناسب با روح و پاک است با این تفاوت که (با اصطلاحات امروزی) نفس نوشتنی و خواندنی است ولی روح فقط خواندنی است ، مگر آنچه خدا خواهد...

بر نفس خلاصه ای تلفیقی از نفوس والدین نیز آورده میشود اما بقیه فضای آن پاک و نانوشته است...

در اثر اعمال انسان فضای نفسانی میتواند پاک شود و یا بتدریج تا حد ممکن آلوده گردد و از امکانات و تعلیمات فطری روح خود نتواند استفاده کند...

وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ ﴿۲۰﴾ احقاف

--------------------------------------

در ماجرای تعلیم اسماء ، نفوس پاکیزه آدم و زوجش به ملاء اعلی میروند برای تعلیم و اثبات شایستگی ... پس از آن در الجنه ساکن میشوند در این جنت فریب شیطان میخورند و نافرمانی میکنند ، لباس آنها کنار میرود و به زمین محل خلقت هبوط میکنند و خلقت زمینی برای زوج جدید رخ میدهد و برای زوج قبلی ، نفوس جدید با القاء کلمات ، ارسال و اجازه ادامه حیات داده میشود... 

-----------------------------------------------

نفس ، اول تشکیل میشود و بتدریج کامل و متعادل میشود پس از تسویه نفس ، روح دمیده میگردد...تشکیل نفس پایان کار و تکمیل خلق اعضاء و جوارح است...

دمیدن روح پس از ایجاد نفس ، قوانین و نور برای حرکت است...حرکت و بیدار شدن یعنی برگشت نفس به بدن ، با رجوع نفس به تنظیمات روح آغاز میشود...

حرکات و تجارب بر نفس نقش میبندند...نفس ، راننده ماشینی است که ساخت آن کامل شده و روح ، قوانین حرکت برای آن راننده و آن ماشین است...

بنابراین بسادگی "فالهمها" در آیه ذیل از سوره شمس ، الهام همچون تعلیم اسماء ، ضمن دمیدن روح انجام شده و مهیا و آماده استفاده نفس از آن است...حالا نفس میتواند طبق آن روح و قوانین حرکت کند یا طبق روش دلخواه خودش...

وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾ فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿۸﴾ الشمس

سوره شمس مقابل با سوره نور از انتهای قرآن است...در خانه ای که گناه شود ، نور خدا نیست یعنی راننده طبق قانون الهی نمی راند...

نور با روح سازگار است یا با نفس ؟ تشبیه قرآن از یک طرف به "نورا مبینا" و از طرف دیگر به "روح" ، موید سازگاری روح با نور است نه نفس...چنانکه که امکان طغیان نفس نیز با همیشه نورانی بودن سازگار نیست... الظلمات و النور مقاصدی برای نفس هستند...

-----------------------------------------------

اعلام جانشینی آدم و نشان دادن توان تعلیم و تعلم او پس از خلقت و ظهور آدم بر روی زمین بوده یعنی پس از آنکه آدم روح و نفسی یافته (چه کاری انجام داده باشد یا نه – وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا) و دشمنی ابلیس هنوز شروع نشده است...

البته برای ابلیس ، ظاهر آدم (همچون داشتن عورت) معلوم بوده است ...

وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ ﴿۱۱﴾ اعراف       

بنابراین نفس آدم ابوالبشر و نه روح او ، به ملاء اعلی رفته برای تعلیم کل اسماء و نشان دادن توان آموختن آدم...جسم و روح این آدم  (آدم اول) در زمین ، محل خلق شدن و حیات خودش ، بحال خواب مانده است...

....و بعلاوه این فکر پیش می آید که لابد روح آدمی در خودش آن معلومات را دارد ولی لزومی برای مشاهده و تست و نمایش نیست و برای همین ، موضوع ، توان درک نفس است و نشان دادن این توان برای نفس آدم و توجیه سجده بر آدم...

پس میتواند در ملاء اعلی پس از آموختن کلیه اسماء ، نفس پاک جدا شده آدم ابوالبشر به داشتن روح ارتقاء یابد...شبیه روح بودن قرآن... و همینطور با تلقی کلماتی از جانب خداوند ، آدم ابوالبشر بخواب رفته و بی حرکت در زمین ، صاحب نفس شده فرصت حیات طیبه یابد...شبیه به شنیدن و اطاعت از قرآن...

-----------------------------------------------

رعایت اتصال هر چه دقیق تر درباره آیات دهگانه سوره بقره ، از آیه 30 تا آیه 39 مشکلات بسیاری را برطرف میکند:

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۳۱﴾

موضوع اصلی در این دو آیه اول از آیات دهگانه است...

در مقابل نظر مخالفین با جعل جانشین در زمین ، خداوند تعلیم اسماء به آدم را آغاز میکند...این دو آیه نشان میدهند اول اینکه حتما آدم قبلا خلق شده و این خلقت با داشتن روح و نفس برای آدم همراه بوده است...دوم اینکه عملا توان و شایستگی آدم نشان داده شود...سوم اینکه تعلیم اسماء معادل یا نتیجه همان دمیدن روح است...

خداوند امتیاز جدیدی برای آدم نشان نمی دهد...پس از این نمایش توان آدم ، ملائک امر به سجده میشوند...ابلیس امتناع نموده و از کافرین استعداد آدم میگردد از سر حسادت یا استکبار یا...

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿۳۴﴾ بقره

وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۳۵﴾

این آیه 35 موضوع سکونت در بهشت را مطرح میکند... سکونت در بهشت موقت...نه در زمین ...

تنها میتوان گفت آدمی که در ملاء اعلی حضور یافته همان نفس آدم اولیه در بهشت بوده است که پس از تعلیم اسماء (با اشارات سوره طه) به سیرت بالاتری که همان مقام روح باشد دسترسی پیدا نموده ، صاحب روح متناسب با نفس گردیده ، زنده و پاسخگو شده است...

اتصال آیات 34 و قبل از آن با آیه 35 نشان میدهد که این آدم دوم است که به سکونت در بهشت خوانده میشود و درخت ممنوعه را نشان او میدهند...آدم اولیه هنوز بر روی زمین جای دارد...روح و جسم آدم اولیه با تلقی کلماتی از جانب خدا ، به حرکت درخواهد آمد....

آدم دوم (با ادبیات سوره طه) هشدار الهی را فراموش نمود و عزم جدی نداشت... جذاب بودن وعده "ملک لایبلی"... علیرغم اینکه در ملاء اعلی به او گفته شده بود "این" دشمن تو و زوجت است وعلاوه بر آن در جنت موقت درخت ممنوعه مورد نظر را هم نشانش دادند و عواقب خروج از این بهشت موقت را هم متذکر میشوند...

شاید سجده تمام ملائک و علم زیاد با وعده "ملک لایبلی" ، چاشنی غرور و فراموشی را تشکیل داده است...

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۳۶﴾ بقره

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۳۷﴾ بقره

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۳۸﴾ بقره

وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۳۹﴾ بقره

فریفته شدن آدم دوم بلافاصله با وعده "ملک لایبلی" ، دنباله هبوط اول را به اختلافات دنیایی بعدی میرساند...

آدم اولیه کلماتی دریافت میکند و اجازه توبه و حرکت و ادامه حیات داده میشود......قبول توبه آدم اولیه نشانه مهر و عطوفت الهی است... و بشارت به اینکه پس از هبوط همه ، امکان هدایت وجود دارد...

-----------------------------------------------

بنابراین در همان ابتدای خلقت آدم ، یا قبل از ارتکاب نافرمانی ، نفس پاک او به ملاء اعلی رفته تا توان تعلیم و تعلم او نمایش داده شود....

..و جسم و روح آدم در انتظار برگشت نفس ، بی حرکت (همچون در خواب بودن) باقی مانده است...

هم به روح و جسم در جنت زمینی "آدم" گفته میشود و هم به نفس پاکیزه در ملاء اعلی....همانطور که در آیات دیگر به انسانها در آن جهان خطاب میشود با همان اسم و عنوانی که در دنیا هستند....

-----------------------------------------------

پس از تعلیم اسماء به نفس آدم و عدم اطاعت امر سجده ، ابلیس از این محیط روحانی و نفسانی و محل تعلیم ، رانده میشود...

در محیط بهشت موقت نیز ، هنگام آزمون اطاعت یا عصیان آدم تعلیم دیده ، ابلیس برای انسان قابل شناسایی نبوده است...در انتهای مجادله به آدم نشان داده میشود ...دو آیه ذیل از آخرین جدال ها در عالم اعلی خبر میدهند :

قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا ﴿۶۲﴾ اسراء

قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا ﴿۶۳﴾ اسراء

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى ﴿۱۱۶﴾ طه

فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿۱۱۷﴾ طه

مَا كَانَ لِيَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ يَخْتَصِمُونَ ﴿۶۹﴾ ص

...پس از این جدال و هشدارهای آخرین ، ابلیس از محیط ملاء الاعلی رانده شده و از نظر انسان پنهان میگردد...همین رانده شدن و پنهان بودن خود موجب اشتباه آدم و گستاخی بیشتر ابلیس میگردد :

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا ﴿۵۰﴾ کهف

...این نشان از یکسان نبودن محیط تعلیم اسماء و محیطی که آدم در آن است میباشد، محیطی که ابلیس به آنجا هبوط کرده است و اجازه فریب آدم را دارد و از نظر آدم پنهان است....ندیدن ابلیسی که قبلا دشمن معرفی شده و بعد از مدت کوتاهی دارد وسوسه میکند از منطق هوش و احتیاط آدم نیز دور است...و عامل فراموشی...

بجز مورد ابلیس (که به جسم زمینی آدم بیشتر نظر داشته و دمیده شدن روح بر آدم را متوجه نشده یا با حسادت نادیده گرفته) سجده دیگر ملائکه بر این نفس پاکیزه و توانا انجام میشود...

...این نفس پاکیزه با روح بدست آورده به جسم و روح سابق نمیتواند ملحق شود چون خودش موجود مستقلی شده است...و باید در بهشت پاسخگوی اعمال خود باشد...

-----------------------------------------------

می بینیم علاوه بر رفع مشکل چگونگی ادامه نسل آدم با این زوجیت مشکل تحلیل دو هبوط در سوره بقره نیز برطرف میشود...

در آیه میانی ذیل در سوره طه ، اشاره به اجتباء آدم زمینی و هدایت او ، خالص گرداندن اوست و جدا سازی او از زوج تعلیم دیده اما فراموشکار... و کلمه "اهبطا" به هر دو تای این دو زوج اشاره میشود... و توصیف "جمیعا" درباره تمام افراد انسانی و تقسیم بندی شفاف و یکجا از بنی آدم و از روی حکمت و واقعیت است:

ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾ طه

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ طه

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى ﴿۱۲۴﴾ طه

اما با همه اینها ، هبوط به هر دو زوج قابل اطلاق است ، همانطور که در سوره بقره با "اهبطوا" و عدم ذکر هدایت زوج زمینی و اجتباء او ، این هبوط همگی را نشان میدهد...

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۳۷﴾ بقره

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۳۸﴾ بقره

-----------------------------------------------

در سوره طه سوره 20 آیات اتصال روشنگرانه ای دارند و در ماجرای هبوط آدم نقش ابلیس کمرنگ و نقش اراده و عزم خود آدم و زوجش پر رنگ بیان میشود:

وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا ﴿۱۱۵﴾ طه

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى ﴿۱۱۶﴾ طه

در اینجا به ابلیس مثلا "کان من الکافرین" گفته نشده....به "ابی" اکتفا نموده است....

و به تمایل آدم به ملک و قدرت وعکس العمل فوری آدم پس از بیان فریبنده ابلیس اشاره دارد:

فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى ﴿۱۲۰﴾ طه

فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾ طه

بنابراین در آیه ذیل عداوت و اختلاف بین خود دو زوج آدم و بنی آدم با اجزاء دیگر آیه و آیات دیگر تناسب و اتصال دارند:

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ طه

-----------------------------------------------

در سوری که از فریب خوردن آدم در آخرین مرحله یاد میشود ، به تغییر سیرت انسان (ها) نیز اشاره میشود...

علاوه بر خود سوره بقره که به سیرت میمونی افرادی از قومی از بنی اسرائیل اشاره دارد و سوره طه که به تغییر سیرت چوبدستی موسی ، در سوره حجر و سوره ص نیز چنین اشاراتی هست...

در سوره حجر به تغییر مسیر طبیعی رفتار جنسی قوم لوط اشاره میشود و در سوره ص به این سخن سلیمان نبی اشاره دارد که میگوید آفتاب در حجاب نشد بلکه من بودم که در حجاب شدم...

در سور بقره و طه و ص اشارات به تغییر سیرت درونی و فردی هستند ، در سوره حجر به تغییر رفتار اجتماعی...

-----------------------------------------------

خلاصه - محیطی که آدم و زوجش و آن درخت در آن قرار دارند همان محیط تعلیم اسماء نیست:

یک دلیل لفظ "نادیهما" میباشد....این لفظ برای اشاره به دور است:

فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿۲۲﴾ اعراف

یک دلیل دیگر هبوط ابلیس است....محیط جدید برای او همان محیط آدم و زوجش و آن درخت است....ابلیس پس از هبوطش در این محیط جدید آدم را میفریبد حتی اگر از نظر او نامرئی بوده باشد...

دلیل دیگر اینکه محیطی که آدم و زوجش و آن درخت در آن قرار دارند و پس از فریب خوردن عوراتشان را میبینند و از حالی به حال دیگر میرسند بدون اینکه تغییر مکان دهند...به اصطلاح امروز چشم و گوششان باز میشود:

فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾ طه

یعنی محیط عصیان آدم نمیتواند همان محیط تعلیم اسماء که ابلیس از آنجا رانده شد بوده باشد...محیط عصیان و محیط تعلیم اسماء...

بنابراین محیط تعلیم اسماء در جوار الهی و بِالْمَلَإِ الْأَعْلى ‏میباشد (اشاره در سوره ص آیه 69) و ملائکه مورد نظر از ملائکه بلند مرتبه و مقرب هستند....و محیط عصیان محیطی نیست که آدم اول و زوجش آنجا خلق میشوند(زمین) ، بلکه محیط بهشت موقت است که آدم دوم و زوجش در آن حرکت دارند و دارای جسمی هستند که پوشش بخصوص دارد و درخت ممنوعه در آن قرار گرفته است...

همه عواقب بعدی به انتخاب دلخواه خود آدم بستگی داشته و اجباری نبوده است...

...یا با بندگی کامل و اطاعت کامل از اوامر الهی و ملحق شدن به زوج آسمانی در بهشتی بزرگ ، سیر و سیاحت کنند یا چنان کنند که اکثریت نسل های بعد عمل کردند...

...بجای سعی بر ایمان آوردن و اطاعت از اوامر الهی و عمل صالح کردن و درس عبرت از ماجرای آدم و زوجش به لذات و زخارف دنیوی پرداختند و می پردازند که البته مسئولیت آن با آدم و زوجش نیست...

هنوز هم بسیاری همین انتخاب آدم را دوست دارند.... ملک و ثروت پایدار را بر اطاعت از اوامر الهی ترجیح میدهند و با شیطان همراهند....کسانیکه در این زندگی زجر میکشند انتخاب آنروز آدم را مقصر میدانند و خود را مسئول اعمال خود نمی بینند...

سوره اعراف و حجر که اشاره به مسئولیت مجموعه تمام افراد انسانی پس از این ماجرا میکنند بر روی شاخه دوم درختواره قرآنی هستند و سوره بقره و سوره طه که اشاره به رفتار و مسئولیت هر فرد پس از این ماجرا میکنند بر شاخه اول قرار دارند....

-----------------------------------------------

نکته لطیفی در بیان ماجرای خلقت آدم در سوره بقره وجود دارد و آن اینستکه این ماجرا در آیه 39 سوره بقره خاتمه می یابد....

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۳۶﴾ بقره

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۳۷﴾ بقره

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۳۸﴾ بقره

وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿۳۹﴾ بقره

يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ ﴿۴۰﴾ بقره

علاوه بر استفاده بنیانی از آیه منحصر بفرد ذیل از سوره 39 یعنی سوره الزمر در تمیز بین روح و نفس :

اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ﴿۴۲﴾ زمر

از آیات ذیل سوره زمر در گروه بندی انسانها در قیامت نیز میتوان بهره برد:

وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿۷۱﴾ الزمر

قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ﴿۷۲﴾ الزمر

وَسِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ ﴿۷۳﴾ الزمر

اولین "اهبطوا" در سوره بقره ، گویی ضمن توصیه به زوج فریب خورده و عصیان کننده ، متناسب با این دوستی قدرت و لذت دنیایی ، به منابع مادی و اختلافات مادی بنی آدم در آینده اشاره میشود (با فعل جمع) ....

پس از تلقی "کلمات" از جانب خداوند ، دومین "اهبطوا" در سوره بقره ، ضمن اشاره به قبول توبه آدم ، متناسبا به مرجع رفع اختلافات بنی آدم در آینده و تبعیت یا عدم تبعیت از آن ، اشاره میکند (با فعل جمع) ...

از میان این دو زوج در آینده گروه های کافر و مومن تشکیل خواهند شد...و در آخرت و قیامت گروه های کافرین و متقین بسوی جهنم و بهشت رانده میشوند...

نکته لطیف تر از آن ارتباط 10 آیه از سوره 2 ، سوره بقره ، با آیات سوره طه ، سوره 20 میباشد که مکرر بدانها اشاره شد...

دیگر اینکه اشارات در سوره بقره مفصل و تقریبا جدا جداست  همانطور که دو هبوط آورده میشود ... در سوره طه یکجا به هر دو اشاره میشود :

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ طه

...ولی در سوره اعراف ، سوره 7 ، فقط به یک قسمت اشاره میشود ، همان قسمت فریفته شدن زوج دوم به وساوس شیطانی و برهنه گشتن و در پی دشمنی رفتن با هم بر سر منافع دنیایی...و خداوند دنباله آن اقوام را قطع خواهد کرد :

قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۲۴﴾ اعراف

در سوره اعراف مانند ندای رجال مستقر در اعراف که اهل جهنم و بهشت را ندا میکنند ، در سوره اعراف خداوند به زوج آدم و زوجش که فریفته شیطان شدند ندا میدهد :

فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿۲۲﴾ اعراف

عبارت "فیها تحیون" فقط در سوره اعراف آمده است گویی به این زوج اطلاع میدهد که در این محیط زوج دیگری را که از زمین بر خاسته اند ، خواهند دید...

قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ ﴿۲۵﴾ اعراف

-----------------------------------------------

نکته دقیقی که فراموش میشود اینستکه پدر و مادر ما بنی آدم ، آن زوجی نیستند که بعد از تعلیم اسماء و داخل شدن در بهشت ، فریب شیطان را خوردند و لباس آنها از بین رفت ، بلکه والدین ما آن زوجی هستند که بعدا از بهشت رانده شدند بدستور خدا (بسبب فریفته شدن آن زوج تعلیم دیده) و سپس لباس آنها هم از بین رفت....شاهد بر این اول آمدن کلمه اخراج است و سپس نزع لباس :

يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۲۷﴾ اعراف

... و آدم (پدر ما بنی آدم) همان نفس آدم بدون حرکت - موقتا - در بهشت زمین است ، نه آن نفسی که برای تعلیم به ملاء اعلی رفت و وقتی برگشت فریفته و برهنه شد(نقل شده در آیات قبلی)...نسخه و سیرت اول آن نفس تعلیم دیده پدر ماست...

موضوعی که مورد بی توجهی بسیاری شده است ترتیب کلمات "اخرج" و "ینزع" می باشد...

نمیتوان گفت : " ...همانطورى كه در بهشت از تن پدر و مادرتان بيرون كرد...." (ترجمه الميزان، ج‏8، ص: 87) ...چون در آیه ، اول "اخرج" فرموده و سپس "ینزع"(بر خلاف ترتیب مفاد آیات قبلی)...

ادامه آیه 27 سوره اعراف نشان میدهد که بطور کلی هشیاری از وساوس شیطانی و ایمان باعث میشود از مامن بهشتی خارج نشویم...والا خارج میشویم در حالیکه داریم لباس تقوا را کنار میگذاریم...

-----------------------------------------------

اتصال آیات و نسبت ها در سوره طه ، سوره 20 ، کمک میکنند روابط را بهتر درک کنیم...طبق بیان این سوره ، هارون جانشین موسی شد و پیروان خیلی زود به گوساله پرستی برگشتند و موسی (که با عجله به دیدار خدا شتافته بود) از هارون و دیگران عصبانی شد ...

آدم دوم (با دست یافتن به روح پس از تعلیم اسماء) معرفی ابلیس دشمن وهشدارهای قبل از ورود به بهشت را فراموش کرد و همینطور علیرغم نشان دادن درخت ممنوعه و هشدارهای بسیار از آن درخت چشید و هبوط کرد...

فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿١١٧﴾ طه

پس از تلقی کلماتی از جانب خدا بازگشت آدم اول (با همان نام آدم بعلت سیرت اولیه بودن نفس او برای تعلیم آدم دوم در ملاء اعلی) بیداری و حرکت او و برائت از عصیان او ، پذیرفته شده و به پیامبری و جانشینی خدا انتخاب شد...

و همینطور پدر بودن آدم اول و نه آدمی که اول هبوط کرد ، مانند اینستکه بگوییم موسی پدر معنوی یهودیان است نه هارون...

فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾ طه

ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾ طه

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ طه

--------------------1404/01/18-------------------

در عبارت "وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ" از آیه ، خطاب به نفس آدم (دوم) است که منتخب آزمون تعلیم اسماء بود و حالا ضمن دارا شدن روح میباشد و در بهشت موقت تجسم پیدا میکند...هماهنگ با جمع بودن ملائکه خطاب کننده...

اما در عبارت "فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ" از آیه ، خطاب به روح آدم (اول) است که با تلقی کلماتی از جانب خداوند دارای نفس جدید میشود و آماده حرکت...مناسب با مفرد بودن خداوند خطاب کننده...

بدیهی مینماید که آدم اولیه در قیامت از نفس خودش ، این نفس جدید برای آغاز حرکت ، در مقابل نفسی که در نقش آدم دوم عصیان کرد ، دفاع کند و از عصیان آن نفس اول بیزاری جوید .... این جدال و دفاع از نفس خود در قیامت که منحصرا در آیه ذیل از قرآن بیان میشود ، از همه نفوس بیشتر میتواند درباره آدم اول باشد :

يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجَادِلُ عَنْ نَفْسِهَا وَتُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۱۱۱ النحل

به سوره مناسبی رهنمون میشویم...در این سوره اشارتی است برای فهم تشکیل نفس جدید برای آدم اولیه و آغاز حرکت...

اشارات سوره نحل برای توضیح وجود خلاصه ای از یک کل بزرگ مناسب است...

همانطور که "الذکر" سبب میشود پیامبر تبیین کلی از حرکت و بعثت خود بیان بفرمایند تا سکینه و آرامشی باشد برای تحمل شکنجه ها و آزار و اذیت کافرین...(میتوان گفت "الذکر" مذکور ، خود سوره نحل است ، سوره ای که خلاصه ای رسا از قرآن میباشد...)

همانطور که زنبور عسل با خوردن از "کل ثمرات" میتواند عسل تولید کند ، عسل شفابخش...

تلقی "کلمات" خاص از خداوند بر آدم ، هدایت اساسی و البته خلاصه ای بوده است که توانسته نفس شایسته به آدم بخشیده و قابلیت بازگشت به خداوند ایجاد شود همچنانکه شنیدن و اطاعت از قرآن حیات بخش نفس است :

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۹۷﴾نحل

فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ﴿۹۸﴾ النحل

وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ ﴿۹۲﴾ النمل

وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَنْ يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ ﴿۱۲﴾ لقمان

خلق یا تولید نفس جدید برای آدم اولیه یعنی وحدت بخشی به اندام و اعضاء جسمانی آدم برای حرکت...و بخشیدن نفسی که با روح او متناسب باشد...روح و جسمی که قبلا حرکت نداشته اند و کارنامه عملکرد آنها نوشته ای ندارد...

اجازه حرکت با خداوند است....در اوائل سوره نحل میفرماید :

وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۹ النحل

---------------------------------------

در سوره بقره قبل از اعلام جانشینی و تعلیم آدم ، بیان آیه ذیل :

هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۲۹﴾

و در سوره اعراف قبل از واقعه هبوط آدم و بعد از آن به نکاتی اشاره میگردد که مشکل بزرگی حل میشود...قبل از آن واقعه میفرماید :

ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ ﴿۱۷﴾ اعراف

قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۱۸﴾ اعراف

و بعد از آن واقعه میفرماید:

وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ ﴿۳۴﴾ اعراف

معلوم میشود خداوند میدانسته است که آدم از نسیان و غرور یا فشار کنجکاوی نمی تواند در مقابل وسوسه های شیطان مقاومت کند ، دیر یا زود عمدا یا سهوا آدم از آن درخت خواهد چشید ، اما مسئله انتخاب آزاد و گذشت مدت زمان لازم است مانند اجل برای یک امت...ابلیس به آدم فرصت نداد...

---------------------------------------

1404/09/11

ارتباط و تطبیق آیات درباره خلقت اولیه بترتیب شماره سور :

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۳۰﴾ بقره

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۳۱﴾ بقره

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ ﴿۳۴﴾ بقره

زوج دوم تعلیم دیده ، توسط عوامل الهی ، از ملاء اعلی به بهشت آورده و ساکن گردانده میشود :

وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۳۵﴾بقره

فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ ﴿۳۶﴾ بقره

پایان کار زوج اول هم رقم میخورد :    

فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۳۷﴾ بقره

قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۳۸﴾ بقره

افعال امر کننده به صیغه جمع هستند مگر مخاطب آدم توبه کننده باشد...

-------------------------------------------

وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ ﴿۱۱﴾ اعراف

قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ ﴿۱۲﴾ اعراف

قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ ﴿۱۳﴾ اعراف

قَالَ أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿۱۴﴾ اعراف

.....

قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۱۸﴾ اعراف

ندای تبعیت فقط از خدا به همه داده میشود ، زوج اول مستقر در قسمت اولیه و دورتر بهشت (قسمت سمت زمین ، در مقابل قسمت سمت ملاء اعلی - ملهم از کلمه "ندا" و نظرگاه اعراف در سوره اعراف) ، مقدم است در شنیدن این هشدار ، هشدار مستقیم الهی :

وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۱۹﴾ اعراف

فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿۲۲﴾ اعراف

افعال امر کننده به صیغه مفرد هستند...

-------------------------------------------

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ﴿۲۶﴾ وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ ﴿۲۷﴾ الحجر

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ﴿۲۸﴾ الحجر

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ ﴿۲۹﴾ الحجر

فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿۳۰﴾إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى أَنْ يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿۳۱﴾ الحجر

قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿۳۲﴾قَالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ﴿۳۳﴾ الحجر

قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿۳۴﴾ الحجر

 تکرار بیان خلقت آدم از "حما مسنون" از جانب ابلیس نشان میدهد او متوجه دمیده شدن روح الهی در آدم نشده بعلاوه صرف فرمان الهی بودن را نیز درک نکرده بوده است... افعال امر کننده به صیغه مفرد هستند...البته شامل خطاباتی با ابلیس است نه با آدم...

-------------------------------------------

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا ﴿۶۱﴾ اسراء

قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا ﴿۶۲﴾ اسراء

قَالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَاؤُكُمْ جَزَاءً مَوْفُورًا ﴿۶۳﴾ اسراء

در این سوره نیز افعال امر کننده به صیغه مفرد هستند...البته شامل خطاباتی با ابلیس است نه با آدم...

سور 7 و 15 و17 که افعال امر کننده به صیغه مفرد هستند بر شاخه دوم درختواره قرآنی قرار دارند شاخه ای که همگان به اطاعت از خدا و کتاب و دستورات او امر میشوند...امت هایی که اوامر الهی را اطاعت نکردند نابود شدند...

آخرین امت باید به آخرین کتاب بعنوان میزان عمل کند...

-------------------------------------------

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى ﴿۱۱۶﴾ طه

محل بیان تحقیر ابلیس و مهلت خواهی او...ندای تبعیت از خدا و نه شیطان به همه از جمله زوج اول ، داده میشود...

هشدار عوامل الهی به آدم و زوج دوم :

فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى ﴿۱۱۷﴾ طه

إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى ﴿۱۱۸﴾ طه

وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى ﴿۱۱۹﴾ طه

محل بیان اسکان توسط عوامل الهی با "فقلنا یا آدم اسکن" ...

فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى ﴿۱۲۰﴾ طه

فَأَكَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى ﴿۱۲۱﴾ طه

عصیان زوج اول هم رخ داد...

ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى ﴿۱۲۲﴾ طه

قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى ﴿۱۲۳﴾ طه

-------------------------------------------

قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ ﴿۷۵﴾ ص

....

قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿۷۷﴾ ص

....

لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَمِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۸۵﴾ ص

قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ ﴿۸۶﴾ ص

إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ ﴿۸۷﴾ وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ ﴿۸۸﴾ ص

در این سوره نیز افعال امر کننده به صیغه مفرد هستند ، اما سوره ص بر شاخه اول است...گویا هر سوره بر شاخه دوم در این خصوص از افعال مفرد استفاده میشود اما هر سوره با افعال مفرد در موضوع خلقت آدم ، بر روی آن نیست...سوره ص بیشتر درباره ایمان به قیامت است...البته شامل خطاباتی با ابلیس است نه با آدم...

-------------------------------------------

چنین است که خداوند در هشدار دادن هم قسط را رعایت کرده است...زوج اول ، ابتدا و مستقیم هشدار داده شد....

وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۲۸﴾ اعراف

قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ ﴿۲۹﴾ اعراف

فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ ﴿۳۰﴾ اعراف

---------------------------------------

1404/09/13

در سوره سباء هر فرد مسئول ایمان و عمل خود است...حتی اگر از مستضعفینی باشند که در دنیا مستکبرین شبانه روز برای آنها مکر و حیله میکردند...همان سوره ای است که میفرماید بگو شما را به قیام برای خدا بصورت جفت جفت یا به تنهایی موعظه میکنم :

قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ ﴿۴۶﴾سباء

به دو آیه ذیل از سوره سباء سوره 34 (3+4=7) توجه کنیم :

لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمَالٍ كُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ ﴿۱۵﴾ سباء

وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۲۰﴾ سباء

سوره سباء و آیه 20 و کلمات ابلیس و جنتان ما را یاد سوره اعراف س 7 و سوره طه س 20 می اندازند...

این اشارات در تایید برداشت ما از خلقت اولیه و زوجیت دیگر در مرحله دوم است...

همانطور که در زمین پس از خلق خود آدم زوجی از او زاده شده است ، پس از توفی نفوس آن دو و سکونت در بهشت سمت زمین و خارج از محیط ملاء اعلی ، از آن دو نفس ، دو نفس نمونه دیگر برای تعلیمات خارج شده و به ملاء اعلی رفته اند...پس از تعلیمات از ملاء اعلی خارج شده و در بهشت دوم ساکن شده اند...دو بهشت در کنارهم چپ و راست... و هشدار الهی برای ساکنان هر دو بهشت...و هر دو با نام آدم و زوجش...

شماره آیه ذیل از سوره اعراف نیز در جای خود تعجب دارد (17*2 =34) :

ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ ﴿۱۷﴾ اعراف

تعداد آیات سوره سباء عدد 54 میباشد (54=34+20) !!!

نکته لطیف دیگر ، حلال مشکل دیگر، از سوره سباء و ماجرای آدم ابوالبشر و ملائکه آیه ذیل است :

قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ ﴿۴۱﴾ سباء

عبارت "من دونهم" میرساند که ملائکه خود را دون آدم ها (مرجع "هم") میدانند ، همان ملائکه ای که بر انسان سجده کردند و خدا را ولی خود میدانند و به فرمان او عمل میکنند...نه اینکه خدا دون "هم" باشد...خداوند ، دون هیچ چیزی نیست...

آیا میتوان گفت این چیدمان ها در سور اتفاقی است؟ آیا اشاره اعداد ، حتی الامکان ، راهی برای کمک به تدبر در قرآن نیست؟ آنهم زمان هایی که امکان جستجوی الکترونیکی سریع فعلی نبوده بلکه اشتراک مساعی و شورا و خوانش مداوم مومنین مقدور و لازم بوده است؟

صفحه اول