درس ماندگاری و یکپارچگی در سوره الحجر

1402/06/06

در سوره حجر ، قوم لوط و قوم ایکه دو قوم امام آشکار و درس عبرت معرفی شده اند...در ادامه و با پیوسته دیدن آیات هر سوره قرآن ، به قوم قدیمی تر از ابراهیم (قوم ثمود) با عنوان "اصحاب الحجر" ، که تکذیب کننده پیام های دو پیامبر

قبلی (نوح و هود) نیز میباشند ، اشاره میکند...گویا بازماندگان یا تابعین این "اصحاب الحجر" امام پنهان هستند ، سردمدار تکذیب برای تمام پیامبران...

فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ ﴿۷۹﴾ وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ ﴿۸۰﴾ وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ ﴿۸۱﴾ وَكَانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ ﴿۸۲﴾ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ ﴿۸۳﴾ الحجر

از طرف دیگر ، نمیتوانیم امام آشکار بودن را به جهت آشکار بودن علامت راه و جاده و سرزمین بگیریم چرا که برای امروز دیگر چنین علائمی وجود ندارند(به طورى كه مى‏گويند- امروز آن خرابه ‏ها زير آب رفته است...المیزان)... پس علت چیست؟

ترتیب زمان حیات اقوام مورد بحث بشرح ذیل است:

أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وَأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ

وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿۷۰﴾ توبه

از میان اقوام فوق ، پس از قوم مغرور عاد ، قوم ثمود به سازنده قصور و بیوت از سنگ در کوهستان صریحا معرفی شده است...

وَاذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُوا آلَاءَ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ ﴿۷۴﴾ اعراف

اما قبل از ابراهیم بودن آنها ، نشان از این دارد که در زمان حیات قوم لوط و قوم شعیب ، بازماندگانی از آن "اصحاب الحجر" یا افرادی با چنان بینش مشابهی ، زندگی میکرده اند که بنحوی نه چندان آشکار و البته نه تنها موثر در سرنوشت دو

قوم لوط و شعیب ، که در ادامه حیات انسانها، بطور مشابه دخالت داشته و دارند...هنوز هم صاحبان بزرگ قدرت و ثروت خود و نقش خود را پنهان میکنند و بیشتر عوامل خود را به میدان میفرستند...

تقارنی با شش عضو : ابراهیم –لوط نبی---قوم لوط --- شعیب نبی---قوم شعیب--- اصحاب الحجر و با دو نوع واسطه گری در سوره حجر دیده میشود...

در سوره قبل بر روی این شاخه درختواره قرآن اشاره به شبیه این جایگزینی ، البته بطور کلی ، شده است:

وَسَكَنْتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَكُمُ الْأَمْثَالَ ﴿۴۵﴾ ابراهیم

وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِنْ كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ ﴿۴۶﴾ ابراهیم

خلاصه اینکه آن بازماندگان "اصحاب الحجر" در زمان قوم شعیب ، بعنوان مستکبرین نشسته در برج سنگی خود از طریق و واسطه شدن قوم شعیب ، از قوم لوط بهره کشی میکرده اند...قوم شعیب بعنوان مباشر و واسطه و دلال کالا و نیروی انسانی برای "اصحاب الحجر" آن زمان وارد عمل میشده اند و کم فروشی ها و ندادن کامل اجرت کار ضعفای قوم لوط از جانب آنها بوده است...قوم ضعیفی که به فساد کشیده شده اند...

نام قوم شعیب با مسماست...قومی که از طرق و شعب مختلف واسطه سوء استفاده اصحاب الحجر از قوم لوط میشوند....

-------------------------------

پس از حادثه بزرگ قوم نوح ، طبیعی بوده که در میان بازماندگان افرادی به فکر ساختن خانه های امن و بر بلندی های کوهها باشند، هنوز هم هستند...

اما ساختن قصر از سنگ و در ارتفاع کار ساده ای نیست...عده ای اقلیت ، از افراد باهوش و متکبر و دنیا طلب و دارای مال و منال و تابع وسوسه های شیطانی ، عده کثیری از افراد ضعیف از نظر تفکر و عقل معاش را بکار میگیرند...با نا امید و بی ایمان کردن و تحقیر آنها و مزد کم...

قبل تر در میان دو قوم عاد و ثمود چنین افرادی بوده اند...این دو قوم به هشدارهای دو پیامبر خود ، هود و صالح ، اعتنایی نکردند...

اقتضای زمانبندی تربیتی این بوده است که نباید این طرز تفکر مستکبرانه رشد کند و باید جای خود را به کمک به یکدیگر و ترغیب به زندگی عادی و مساوات طلبانه بدهد و پاداش قیامت شنیده و بدان باور بشود...

دو قوم عاد و ثمود با پیامبران خود درگیر شده و در پایان با عذاب الهی نابود گشتند...بقایای این دو قوم در سوره حجر همزمان با حیات حضرت ابراهیم ، اصحاب الحجر نامیده شده اند...

شاید در اثر ازدیاد جمعیت ، این بار مستکبرین قصر نشین در بلندیها ، فاصله محیط زندگی خود را با ضعفا بیشتر میکنند...افراد یا قبیله و قوم خاصی را واسطه میکنند....این قوم واسطه قوم شعیب است...واسطه بین مستکبرین کاخ نشین و ضعیفان دشت نشین کارگر...

خود قوم شعیب در محیط پر درخت زندگی میکنند...با انتخاب افراد ضعیف برای کار ، یا فروختن کالا به آنها موجبات کمتر شدن سهم ضعیفان میگردند...شعیب نبی هشدار دهنده به این قوم واسطه است....

قوم ضعیف لوط در اثر فساد اصحاب الحجر و سهم خواهی قوم واسطه شعیب ، هر روز نا امید و ضعیف تر میشوند و احتمالا توان مالی ازدواج با جنس مخالف را هم از دست میدهند...

لوط نبی نیز همچون واسطه بین ابراهیم و خدای ابراهیم ، با افراد ضعیف قوم لوط ، تکلیف ایمان و هشدار و مقاومت و صبر میدهند...

به این واسطه گرایی ، حال یا برای رساندن پیام هدایت و کمک به ایمان و هشدار قیامت یا برای کسب سود از طرفین مبدا و مقصد حرکت ، در سوره العادیات ، متقابل سوره حجر ، بشکل کلی و بطور ضمنی (با اشاره کلمه "وسط") پرداخته میشود :

فَالْمُغِيرَاتِ صُبْحًا ﴿۳﴾ فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعًا ﴿۴﴾ فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعًا ﴿۵﴾ إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ ﴿۶﴾ العادیات

---------------------------------------------------------------------

در سوره الحجر مواردی که آورده شده اند به نحو خلاصه از این قرارند:

 

الف – ناامید نشدن (داستان حضرت ابراهیم)                         

ب – رد همجنس گرایی (قوم لوط)

ج – رد فساد (مالکیت خصوصی نا محدود) و عدم توجه به رضایت دیگران و کم فروشی ...(قوم شعیب)

د – تخفیف و  به استضعاف کشیدن دیگران و در برج سنگی خود امنیت گزیدن (قوم ثمود )

ه – قرآن یکپارچه است به عبارت دیگر باید تمام آیات آنرا مرتبط بهم دریافت و قرآن حفظ می شود.

 

البته داستانهای ذکر شده در حد یادآوری هستند و با جزئیات کامل آورده نشده اند برای توضیح بیشتر باید به سوره های دیگر مراجعه نمود مثلا برای توضیح بیشتر در مورد قوم شعیب به سوره اعراف آیات 84 به بعد مراجعه شود. همچنین ذکر بودن قرآن و حفظ این ذکر در این سوره آمده است.

 

داستانهای ذکر شده ماندگاری دارند یعنی مشکل انسانهای نسل حاضر و نسل های آینده هستند. (وجهی از تسمیه سوره )

 

وجه تسمیه سوره علاوه بر خانه سنگی و امن اختیار کردن میتواند بواسطه بیان مطالب ماندگار باشد و هم میتواند به سبب اعلام یکپارچگی قرآن باشد و هم میتواند اشاره به اتصال واضح و روشن آیات در این سوره باشد.

 

ماندگاری موارد ب و ج با عبارت "...انهما لبامام مبین..." بیان شده است. گویی همواره این دو دسته اعمال انحرافی نشانه فساد و نزدیکی نابودی اقوام مبتلا به آنهاست.

                                                 

تکذیب قوم صالح و استضعاف دیگران تکذیبیه ای در قبال کل رسولان قلمداد شده است. رسولان همگی به تفاهم افراد انسانی با هم امر نموده اند و اینکه بعضی به بعضی دیگر فخر نفروشند و اسیر وساوس شیطانی نگردند. برای خود (مستکبرین) کاخ های بظاهر امن و برای مستضعفین کوخ های سست ایجاد کردن.

 

*******************

1400/10/30

عبارت "انهما لبامام مبین" مبهم می نماید...توجیه اینکه این عبارت اشاره به راه و علائم زمینی ورود به آن شهرها باشند چندان غنی و مستحکم نیست...

دو قوم ذکر شده اند و پس از این عبارت به قوم سوم اشاره میگردد....بنظر میرسد این توجیه که وضعیت آن دو قوم ، آخر و عاقبت و چشم انداز منطقی وضعیت قوم سوم باشد ،  بسیار منطقی و با اتصال آیات نیز سازگار است...

فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ ﴿۷۹﴾ وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ ﴿۸۰﴾ الحجر

قوم سوم یعنی قوم ثمود (اصحاب الحجر) به گروه مستضعف و مستکبر تقسیم میشده اند ... برای القای رحم و شفقت و کمک به ضعیفان شتر بی آزاری نمود معجزه پیامبر آن قوم یعنی صالح نبی شده است...علت آنکه این قوم سوم به رسل (نه یک رسول) پشت کردند نیز آشکار میگردد...تکذیب قوم سوم به تکذیب آن دو قوم نیز منتهی میشود...

طبق سوره هود قوم سوم یعنی قوم ثمود قبل از دو قوم لوط و قوم شعیب میزیسته اند اما در این سوره (سوره الحجر) بجهت شروع بیان هشدار از ابواب جهنم ولی ورود سالم و با سلام متقین به بهشت ، قصه ورود میهمانان ابراهیم و سرنوشت آن دو قوم همزمان با ابراهیم ، ابتدا از آنها گفته میشود...با معرفی آنها به عنوان امام و آخر و عاقبت منطقی هم سازگار است...

عبارت " ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ" فقط در دور سوره آمده است: سوره الحجر (س 15) و سوره الذاریات (س 51)....

موضوع "سواء للسائلین" و "کل ما سالتموه" در دو سوره آمده است: سوره ابراهیم (س 14) و سوره فصلت (س 41)...

ایجاد شدن استضعاف و استکبار در جامعه و خانه امن و مجهز داشتن یک عده (انباشتن و خوردن تا هر حدی که دلشان بخواهد) و ناتوان و محروم بودن عده دیگر، عامل بروز و رایج شدن رفتارهای ناهنجار و فساد مانند همجنس گرایی و کم و گران فروشی و ضایع کردن حقوق و فریب و بی اعتنایی به رضایت دیگران است.....

این قانون همواره برقرار است...فساد اجتماعی در کنار وجود گروه اغنیاء فاسد است که در برج و باروی خود در امن و امان  (البته به خیال خودشان) زندگی میکنند...

با این توجیه بیان اینکه برای جهنم  درهای هفتگانه ای است که هر کدام به قسمت های مختلف باز میشوند با آیات دیگر سوره هماهنگ میشود...مستکبرین درهای جهنم را میگشایند...

وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۴۳﴾ لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ ﴿۴۴﴾ الحجر

بر روی درختواره قرآنی دو مورد دوگانه داریم یعنی در دو مورد ، دو سوره متصل بهم وجود دارند اولین مورد دو سوره انفال و سوره توبه بر روی شاخه اول میباشند ، مورد دیگر سورتین ابراهیم و الحجر هستند که بر روی شاخه دوم قرار میگیرند...

مورد اول درباره اتحاد مومنین و پیروزی و استقرار دین جدید  و پاک سازی کعبه از مشرکین است و دیگری متصل بودن سنگ حجر الاسود به کعبه ، ساخت دست ابراهیم را تداعی میکند...

*******************

"...کما انزلنا علی المقتسمین..." آیه 90 سوره الحجر از دیگر مواردی است که جز به روش رعایت ارتباط تنگاتنگ آیات با هم معنای خاصی برای آن فراهم نمی شود.

 

بنظر میرسد منظور این است که همانطور که قرآن بر تو (رسول الله) نازل شده است و بعبارت دیگر تو با این قرآن بسوی اینها روان شده ای همانطور هم قرآن بر "مقتسمین" نازل شده است. قرآنی که قسمت های مجزا نیست ولی آنها قرآن را قسمت قسمت و جدا از هم میگیرند.

 

دو وجهی "آمدن" و "نزول" قرآن بیان میشود. در آیه 90 "آمدن" یا "آوردن" معجزه منسوب به پیامبر و "نزول" منسوب به مردم از جمله "مقتسمین" میشود.همانطور که در دو آیه قبل اشاره میشود:

 

وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُوا عَنْهَا مُعْرِ‌ضِينَ ﴿٨١  نمونه ای هم در ابتدای سوره آمده است:

 

لَّوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلَائِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿٧﴾    نُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَا كَانُوا إِذًا مُّنظَرِ‌ينَ ﴿٨

 

سه آیه 88 تا پایان آیه 90 بنحوی مانند سه آیه قبل خود هستند :

آیات 85 و 88 به خلقت و نعمات دنیوی عطا شده اشاره دارند.

آیات 86 و 89 به اینکه خداوند دانای همه چیز است و انسانها را انذار میدهد اشاره میفرمایند.

آیات 87 و 90 به قرآن عطا شده اشاره دارند.

سه آیه اول کلی نگر هستند و یکپارچگی ها را بیان میکنند ولی سه آیه دوم به جزئیات و جداشدن ها نظر دارند.

 

اشارات دو کلمه "سبعه" و "سبعا" نیز جالب است. در توصیف جهنم میفرماید " لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّكُلِّ

 

بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ ﴿٤٤ " ولی در مورد قرآن میفرماید: " وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْ‌آنَ

 

الْعَظِيمَ ﴿٨٧ ". تقابل در جزء جزء بودن است. درد و رنج و عذاب در جزء جزء بودن و آرامش و نیکی در متصل بودن است...همانطور که خداوند واحد است و نباید شریکی برای او اتخاذ کرد...

 

*******************

 

همانطور که آتش بیخ و بن دارد (آبی رنگ...قسمت اولیه)   هم شعله های پراکنده شونده دارد (همراه با دود...شاید بشود گفت سمی) ...بنظر میرسد در این سوره اشاره آیه ذیل به جن ها (شعله ها) ی جدا شده مشابه آن است :

 

وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ ﴿۲۷﴾الحجر

 

همان جن های سخت ابزاری ... اما ابلیس هم از آتش است ....اما بیخ و بن آتش ابتدا در محضر الهی بوده ولی بعدا رانده میشود از نطر انسان پنهان میگردد و جن میشود... این بیخ و بن آتش در اولین لایه مادی است و این همان جنی است که میخواهد به ملکوت اعلا گوش بدهد ولی رانده میشود... این قسمت بندی شبیه به ساختار جهنم است:

 

لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ ﴿۴۴﴾الحجر

 

آیا میتوان انسجام آیات و سور را دید و ادعای وجود آنرا داشت؟...

 

*******************

 

حسن ختام برای این بیان فشرده اشاره به آیه "الذین جعلوا القرآن عضین" آیه نهم از انتهای سوره است که در مقابل با آیه نهم از ابتدای سوره قرار گرفته است:انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون.

 

حاصل این تقابل نهی از جدا جدا دیدن آیات قرآن نیست؟

 

*********

نمونه ای از انجام تقسیم قرآن در خود همین سوره آمده است....آنجایی که از بیان الهی ذیل :

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ﴿۲۸﴾ الحجر

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ ﴿۲۹﴾ الحجر

ابلیس عین قسمت اول را تکرار میکند و عذر خود می آورد ، اما قسمت دوم که دمیدن روح الهی است را نادیده میگیرد یا فراموش میکند :

قَالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ﴿۳۳﴾ الحجر

قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿۳۴﴾ الحجر

*******************

خالی از لطف هم نیست اشاره به اینکه این سوره 15 دارای 99 آیه میباشد.(99+15=114)

 صفحه اول