شق القمر در قرآن

 آیاتی همچون آیات ذیل :

وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ﴿۳۳﴾ انبیاء

الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ ﴿۵﴾ الرحمن

و امثال آنها کوچکترین تغییر در حرکت قمر را اجازه نمی دهند چه برسد به اینکه کره ماه دو نیم شود. تاثیراتی که کره ماه در امور زمین دارد از قبیل جزر و مد چیزهایی نیستند که بتوان دو نیمه شدن آنرا علمی و منطقی دانست. کره ماه مانند شهاب سنگ ها یا قطعات کوچک سرگردان در فضا نیست تا دو نیم شدن آنرا ساده فرض کنیم.

ترتیب و ارتباط عبارات هر آیه و ترتیب و ارتباط آیات در هر سوره از جمله در سوره القمر و رعایت ترتیب سور در کلیت درختواره قرآن ضوابطی هستند که بطور آشکار در این مورد نیز لازم الرعایه هستند تا حقیقت ماجرا را از نظر قرآ ن بدانیم.

-----------------------------------------------------------

در روش دیدن ارتباط خطی بین سور ، تلاش میشود هماهنگی بین اشارات پایانی سوره نجم با آیات اوایل سوره قمر یافت شود...اما اگر ارتباط درختواره بین سور را مبنا قرار دهیم هماهنگی عمیق تر و آشکاری بین آنها خواهیم دید...

سوره نجم اشاره به دوردست ها و مقیاس بزرگ ها میکند و از کوچک ها صرفنظر مینماید و به پوشیده شدن و تمام شدن حوادث بزرگ می پردازد....مثلا اشاره میکند به کسانیکه از گناهان بزرگ پرهیز میکنند فقط گاهی گناه کوچک از آنها سر میزند....اشاره به صحنه دور شدن پیامبر در پایان عروج خود و پوشیده شدن جنات و محیطی بزرگ از نظر او ....اشاره به اینکه تمام مجرمین و گناهکاران از اقوام گذشته از بین رفتند و کسی از آنها نیست....یا مانند هشدار به شک نداشتن رسول الله در نعمات الهی داده شده به او :

فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكَ تَتَمَارَى ﴿۵۵﴾ نجم...........که عدد 55 آن ما را به تکذیب آلاء ربکما در سوره الرحمن (س 55) می اندازد....

آخرین اشاره به دور و هشدار بسیار پیشین الهی  در سوره نجم همین است که قرآن نیز همچون منذرین اولی از قیامت میترساند و هشدار میدهد به اینکه آن واقعه در این دوران ، دوران قرآن ، رخ خواهد داد .....و خودش احتمال میدهد که کافرین به این هشدار خیلی قدیمی که شاید باورش دیگر سخت شده باشد بخندند...میفرماید نباید بخندید باید گریه کنید...خدا را سجده کنید بنده او باشید...

بنابراین سوره نجم برای در کنار سوره حدید قرار گرفتن مناسب تر است که اشاره به اول و آخر میکند...چنانکه بر روی درختواره نیز چنین است...

اما سوره طور در پایان به تسبیح شبانه و نظر به ستارگان در شب اشاره دارد...بطور کلی اشاره به کتاب آشکار طبیعت میکند و پدیده ها و اجسام طبیعی در آن ، که کلمات این کتاب هستند...بنابراین مناسبت رصد کردن ماه و ستارگان در آن بیشتر است....

-----------------------------------------------------------

بر روی درختواره قرآنی و بر شاخه اول آن ، سوره طور قبل از سوره قمر قرار میگیرد...سوره طور با آیات ذیل پایان میپذیرد :

وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ ﴿۴۸﴾ وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ ﴿۴۹﴾ طور

اشاراتی که با آیات اول سوره قمر هماهنگ است...اول اینکه پیامبر تحت حفاظت الهی است و ایشان امر میشوند به مقاومت در اجرای حکم الهی ، به تسبح خداوند فراخوانده میشوند ، هنگام برخاستن و وقت روز و آعاز مواجه شدن با دیگران ، و دیگر اینکه در هنگام شب و قبل از صبح و خلوت خویش نظاره کند بر حرکات نجوم ....

هماهنگ با این نظارت در حرکات نجوم ، اشاره میگردد که لحظه ای خواهد رسید که قمر دو نیم خواهد شد....نه لزوما در زمان  پیامبر اکرم بلکه میتواند بعد ها رخ دهد....اینکه قیامت در چه زمانی رخ خواهد داد کسی چیزی نمی داند حتی پیامبر گرامی....

ارتباط سوره طور با سوره قمر بسیار بیشتر است....

اشاره به اینکه کافرین به قرآن شک دارند ، آنرا سحر و جادو دانسته و میگویند او را تا  مدتی تحمل کنیم ، و پیامبر را شاعر میخوانند ، اگر میتوانند مثل آنرا بیاورند، منتظر قیامت باشند....بطور خلاصه در اوایل سوره قمر نیز دیده میشود و مقصود را آشکار میسازند:

فَذَكِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ ﴿۲۹﴾ أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ ﴿۳۰﴾ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ ﴿۳۱﴾ طور

أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۳۳﴾ فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ ﴿۳۴﴾ طور

--------------------------------------------

وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ ﴿۲﴾ وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَكُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ ﴿۳﴾ قمر

وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنَ الْأَنْبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ ﴿۴﴾ حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ ﴿۵﴾ قمر

بنابراین "اقتربه الساعه" در سوره قمر یعنی آن لحظه خاص قیامت نزدیک شد... ممکن است گفته شود که "الساعه" لحظه وقوع شق القمر است.گوییم اگر برای وقوع شق القمر نزدیک شدن لحظه وقوع لازم بوده است پس چگونه با درخواست دلخواه امثال ابو جهل رخ داده است؟

کلمه الساعه در اول سوره القمر با دوبار آمدن همین کلمه در اواخر سوره هماهنگ است در اشاره به لحظه وقوع قیامت موعود :

بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ ﴿۴۶﴾ قمر

مشکل از آنجاست که کلمه "آیه" ذکر شده در آیه دوم را همان شق القمر میدانند و مرجع دیگری برای آن نمی بینند در صورتیکه اگر آیات را ادامه دهند و از اظهار نظر عجولانه خودداری کنند دیده خواهد شد که منظور قرآن است.قرآنی که همچون معجزه ای از سلسله معجزات قبلی مورد تمسخر و اهانت کافرین و مشرکین قرار میگیرد و "سحر" خوانده میشود (همچنانکه در سوره طور) .

--------------------------------------------

در آیه 46 از همین سوره القمر دوبار کلمه "الساعه" ذکر شده است.تنها دو آیه دیگر در قرآن هستند که کلمه "الساعه" در آنها دو بار آمده است:آیه 32 از سوزه جاثیه و آیه 63 از سوره احزاب.تقاوت زیبا در این است که آیه 46 سوره القمر بسیار کوتاه تر از آنهاست.گویی تاکید بر اینستکه کلمه "الساعه" در اولین آیه این سوره نیز به معنای نزدیک بودن لحظه قیام قیامت است.

در ترجمه تفسیر المیزان ج 19 ص 20 میخوانیم :

"...و اين آيه به معجزه شق القمر كه خداى تعالى به دست رسول خدا (ص) در مكه و قبل از هجرت و به دنبال پيشنهاد مشركين مكه جاريش ساخت اشاره مى‏كند. روايات اين داستان هم بسيار زياد است، و به طورى كه مى‏گويند همه اهل حديث و مفسرين بر قبول آن أحاديث اتفاق دارند، و كسى از ايشان مخالفت نكرده به جز حسن، عطاء و بلخى كه گفته‏اند: معناى اينكه فرمود:" انْشَقَّ الْقَمَرُ" اين است كه به زودى در هنگام قيام قيامت قمر دو نيم مى‏شود، و اگر فرموده: دو نيم شده، از باب اين است كه بفهماند حتما واقع مى‏شود..."

ما از استاد محترم می پرسیم مگر بنا نیست در روز قیامت آسمان شکافته شود؟"...اذاالسماء انشقت ..." سوره الانشقاق

پس چرا اشاره سوره قمر به انشقاق قمر در ردیف همین انشقاق آسمان نباشد؟ مگر انشقاق آسمان حتما از بینابین کرات و سیارات و بدون برخورد با آنها و بدون انشقاق هیچ کره ای خواهد بود؟ این انشقاق با آیه "...جمع الشمس و القمر..." سازگار است. گویی آسمان مانند هلویی شکافته میشود (بر پایه و محور خورشید) و زمین - دانه گرامی داشته شده - جدا میگردد و قمر بین زمین و خورشید در مسیر این شکافت قرار میگیرد. هیچ اصراری بر تشبیه به شکافت هلو نیست!

دانه گرامی تغییرات لازمه پیدا میکند (الارض مدت - تبدل الارض غیر الارض). زمین همراه بقیه مانند طی السجل للکتب پیچیده و جمع آوری میشوند.

 به جهت تاکید بر نزدیکی وقوع قیامت انشقاق قمر که نزدیکترین جرم آسمانی به زمین است مورد بیان واقع شده است.

بیان آیه بعد در خصوص دیدن آیات و اعراض از آنها یک بیان کلی است و با انشقاق و بدون انشقاق قمر هم معنای رسای خودش را دارد. اعراض کافرین از آیات از ابتدای ارسال رسل تا امروز هم رخ میدهد با اینکه قیامت خیلی نزدیک است قیامتی که به تمام افراد انسانی مربوط است. کل آیات و کل افراد بشر مورد نظر است چرا انکار حکمت های بالغه را که در دنباله آیه می آید دلیل بر انکار آیات قرآنی و در زمره اعراض زنجیره ای کافرین تمام اعصار ار آیات الهی ندانیم؟

آیه مشهور "لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر" در این سوره است با 4 بار تکرار. بدون شک اعراض کافرین از قرآن بعنوان آیه در ابتدای سوره مد نظر است. آیه ای که بارها از جانب کافرین به "سحر" بودن متهم شده است.بعنوان نمونه "فقال ان هذا الا سحر یوثر ان هذا الا قول البشر" مدثر آیات 24 و 25 .

هیچ بعید نیست که مغرضینی برای کمرنگ کردن اهمیت اعلام شده نقش قرآن در این سوره بر موضوع "شق القمر" پافشاری کرده باشند و به آن پر و بال داده باشند.با جعل حدیث.تا اعلام مکرر آسان بودن قرآن برای ذکر منسی بشود یا تحت الشعاع آن قرار گیرد و ما را در اول سوره متوقف کنند و به بحث های انحرافی بکشانند تا از این سوره برداشت هماهنگ با بقیه آیات و سور نداشته باشیم.

اتفاقا از آیات پایانی سوره قبل آنجا که میفرماید:

لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ كاَشِفَةٌ(58)

أَ فَمِنْ هَاذَا الحَْدِيثِ تَعْجَبُونَ(59)

وَ تَضْحَكُونَ وَ لَا تَبْكُونَ(60)

وَ أَنتُمْ سَامِدُونَ(61)

فَاسجُْدُواْ لِلَّهِ وَ اعْبُدُواْ (62)

طعنه کافرین و بی احترامی کردن به قرآن بر می آید.

قرائن و شواهد و پیوستگی و همخوانی آیات نظر رایج شق القمر را رد می کنند. برای تاکید بر نزدیکی قیامت و انشقاق کلی آسمانها انشقاق قمر را بیان میکند. این تاکید بر بسیار نزدیک بودن قیامت را در آیات دیگر همین سوره نیز ملاحظه میکنیم.

آنجا که امر به اعراض از کافرین تا قیام قیامت را به رسول میدهد و عبارت خلاصه تر"اعراض کن ازایشان روزی که به سوی شیء نا پسند خوانده میشوند" بجای عبارت "اعراض کن از ایشان تا روزی که... ". گویی فرصتی برای بیان گفتن " تا " هم وجود ندارد:فتول عنهم یوم یدع الداع الی شیء نکر(6)

همینطور بیان ذلت و استیصال زودرس آنها در روز قیامت نیز قبل از بیرون آمدن آنها از قبور در آیه بعد موید این برداشت همبسته از کل آیات این سوره است:خشعا ابصارهم یخرجون من الاجداث کانهم جراد منتشر(7)

آیات سورتین الصافات و معارج روال طبیعی و بدون عجله همین مفاهیم را این چنین بیان میکنند:

از سوره الصافات

فَتَوَلَّ عَنهُْمْ حَتىَ‏ حِينٍ(174)

وَ أَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ(175)

أَ فَبِعَذَابِنَا يَسْتَعْجِلُونَ(176)

 

از سوره معارج

فَذَرْهُمْ يخَُوضُواْ وَ يَلْعَبُواْ حَتىَ‏ يُلَاقُواْ يَوْمَهُمُ الَّذِى يُوعَدُونَ(42)

يَوْمَ يخَْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنهَُّمْ إِلىَ‏ نُصُبٍ يُوفِضُونَ(43)

خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ  ذَالِكَ الْيَوْمُ الَّذِى كاَنُواْ يُوعَدُونَ(44)

با این بیان لازم نیست جدایی بین کلمات "فتول عنهم" و "یوم یدع الداع" در یک آیه را نیز معتقد شویم. پس از این سوره القمر سوره ای با 55 آیه به سوره 55 الرحمن میرسیم."الرحمن"  همان "ملیک مقتدر" است. او که برای هر عملی و هر مخلوقی "قدر" تعیین کرده است.از جمله "قدر" (لحظه خاص یا همان "الساعه") برای وقوع قیامت (اشاره به اول سوره القمر).

 صفحه اول