درباره دو کتاب و دو صلاه ، کتاب طبیعت و کتاب شریعت

------------------

1402/04/28  یک خلاصه :

 

ایمان به خدا و قیامت ، تدریجی و با درجات مختلف برای افراد است ... دو سرچشمه یا دو حوزه تفکر داریم ابتدا آیات طبیعی در کتاب طبیعت اعم از خود انسان و آنچه از ظاهر و باطن خود میدانیم...

اگر در این حوزه ابتدایی ، تواضع (اقیموا الصلوه) و تفکر لازم داشته و استکبار نداشته باشیم و اعمالی که این کتاب اشاره میکند انجام دهیم (انفاق – حفظ اتصال بین پدیده های طبیعی) ، با یافتن ایمان فطری به خدا و شایستگی لازم ، به حوزه دوم وارد میشویم ....

حوزه دوم آیات کتاب شریعت است ، درک صحیح و عمل به آیات این کتاب به رشد و ایمان طبیعی ما افزوده و ما را به یقین به آخرت میرساند...(الصلوه به روش پیامبر و پرداخت زکات  – رعایت اتصال بین آیات وفق اشارات کتاب شریعت)

قیام بالقسط بودن مومنین قبلی ، ما را به ایمان به خدا و قیامت و کتاب شریعت کمک میکند...و برعکس اگر روش گروه ها و حاکمیت اجتماعی بر اساس برداشت اشتباه از کتاب الهی باشند ما را از ایمان داشته خود به عقب بر میگردانند و ما باید دوباره از ایمان طبیعی و عمل به اشارات کتاب طبیعت شروع کنیم یا بر مبنای آن خود بتوانیم به برداشت صحیح از کتاب الهی و ایمان و یقین به قیامت برسیم...

-------------------------------------------

 

نمی توانیم ایده و نظر دو کتاب (طبیعت و شریعت) را کنار بگذاریم چرا که اولا مواردی همچون مورد ذیل از سوره انعام اجازه نمی دهند:

 

وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿۳۸﴾ انعام

دیگر اینکه اشاره به دور بودن کتاب (ضمیر ذالک) در ابتدای سوره بقره زیبنده قرآن نیست قرآنی که از نزد خود خداوند است (نشانه عظمت دادن به قرآن نمی تواند باشد) و دیگر اینکه ایمان به غیب از مرجع قابل دسترس همگان با هر زبان

باید بتواند آغاز گردد نه فقط از قرآن به زبان عربی ....ادامه و تکامل اعتقاد به عالم غیب با ایمان به کتب الهی بالا تراز همه قرآن و ایمان و هشدار به قیامت مذکور در آنهاست :

الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ ﴿۳﴾ وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿۴﴾

اینکه بگوییم در این صورت "کتاب" در آیه اول با اتصال آن آیه با آیات دیگر از سوره بقره (مورد ذیل) سازگار نخواهد شد ،

إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿۱۷۴﴾ بقره

هم صحیح نمی باشد چرا که کتاب طبیعت در زمره  کتاب های"ما انزل الله" که قابل کتمان (انکار) باشد نیست...

اشکال اینکه طبیعت از عملکرد انسان تاثیر می پذیرد و در مواردی شکل اولیه خود را حداقل تا مدتی از دست میدهد هم مانع از عبرت آموزی از کتاب طبیعت نمی تواند باشد...ما خود دیر یا زود متوجه اشتباه برخوردمان با طبیعت میشویم و با توبه بموقع ما وغفران الهی امکان اصلاح وجود دارد...

------------------

 

وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ ﴿۵۹﴾ انعام

 

وَكَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ ﴿۱۰۵﴾ یوسف

 

حتی با نوشته بودن قوانین حاکم بر هر موجودی از موجودات در کتاب خاص خود باز میتوانیم صحبت از کتاب طبیعت بکنیم...تماشای موجودات با فهمیدن قواعد رفتاری آنها جدا نیست...

------------------

دو کتاب بودن در همان اوایل خود سوره بقره نیز آشکار است کافی است اتصال آیات را ادامه دهیم...آیه ذیل نشان دهنده زمین بعنوان کتاب طبیعت میباشد:

فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿۱۰﴾ بقره

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿۱۱﴾ بقره

أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۲﴾ بقره

تا اینجا نشان میدهد که کسانی با قلب مریض خضوع لازم را در برخورد با نعمات الهی ندارند و در زمین فساد میکنند و خدا بر مرض آنها می افزاید...بنابراین دسته اول از صفات متقین (الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ

يُنْفِقُونَ ﴿۳﴾ بقره) را دارا نبوده اند....

این کسان در داشتن صفات دسته دوم (وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿۴﴾ بقره) نیز تظاهر میکنند و واجد آنها نیستند یعنی ایمان به آنچه پیامبر آورده ندارند:

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۱۳﴾

اما کافرین که هم فساد در زمین دارند و هم به آنچه پیامبر آورده است کفر میورزند و تظاهر هم نمیکنند قبل از بیان وضعیت این افراد متظاهر معرفی شده اند:

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿۶﴾

خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿۷﴾

یعنی کفر و ایمان به دو مرجع رخ میدهد اولین مرجع محیط طبیعت است و دومین مرجع کتابی که نازل شده .... و بر اساس این دو شاخص تواضع و ایمان ، اول افراد کاملا مومن و سپس افراد کاملا کافر و سپس افراد متظاهر معرفی میشوند...

------------------

در سوره انعام سوره 6 میفرماید:

 

قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ ﴿۱۹﴾ انعام

 

وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ ﴿۳۸﴾ انعام

 

قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ ﴿۵۷﴾ انعام

 

فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ ﴿۷۶﴾ انعام

 

إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذَلِكُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ ﴿۹۵﴾ انعام

 

أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿۱۱۴﴾ انعام

 

وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۱۱۵﴾ انعام

 

آیه 19 در مورد کتاب شریعت قرآن است.آیه 38 در مورد کتاب طبیعت است.آیه 57 در مورد قرآن و کتاب شریعت است.

 

آیه 76 درمورد مطالعه کتاب طبیعت و جستجوی خدای طبیعت است.جستجوی توام با آگاهی و تواضع.

 

آیه 95 در مورد جواب جستجوی خدای طبیعت است که دارد در قرآن بیان میشود.

 

بلاخره آیه 114 اشاره به قرآن کتاب مفصل از جانب حق است. کتابی که قوانین نایاب و نهفته در کتاب طبیعت را بیان میکند قوانینی که انسان در راهیابی به سعادت دنیا و آخرت بدانها احتیاج دارد.

 

عدد آیات مضاربی از 19 هستند...زیبا نیست؟ آیه 115 اشاره به نحوه تمام شدن این کلمه حق است.

 

از آیات این سوره بخوبی میتوان برداشت کرد که دو کتاب است یکی کتاب تکوین و خلقت و طبیعت و دیگری کتاب تشریع و قانون برای انسان ...یکی کتاب در عالم شهادت و دیگری کتاب از عالم غیب...

 

اولی اولین مرجع برای هدایت است دومی مرجع بالاتر و کامل...

 

کسانی که با دید تسلیمانه به عالم طبیعت بنگرند مانند ابراهیم به خالق این عالم در خارج از این عالم  هدایت میشوند.

 

-----------------------------------------

 

دو صلاه نیز علاوه بر آیه دوم سوره بقره ، از اشاره ضمنی آیه ذیل و مشابه آن سرچشمه میگیرد...صلاه کتاب طبیعت همان تواضع نسبت به محیط زیست و انسانهاست:

خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۱۰۳﴾ توبه

کسانیکه خود استکبار ندارند و دیگران را نیز از تکبر نهی نموده و تشویق به یاری هم میکنند یعنی "الصلاه" را اقامه مینمایند...دستور به اقامه "الصلاه" قرآنی در "ما انزل الیک" مندرج است...

خواندن کتاب با اخلاص و خضوع و بدون آلایش همان صلاه است.خواندن کتاب طبیعت با خضوع رسیدن به عالم غیب و وجود خالق برای آن و گویای مسئول بودن انسان است.افراد مستکبر و دنیا طلب این صلاه را بجای نمی آورند.این صلاه

 

همانی است که در سوره مدثر آمده است: لم نک من المصلین (همچنانکه این صلوه بزعم بعضی مفسرین صلوه معمولی نیست ازجمله صاحب المیزان).

 

همان صلوتی است که در آیه "ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین" آمده است.

 

خواندن کتاب شریعت نیز مایه ایمان افزایی به الله و آخرت و هدایت الهی است و آگاهی به مناسکی که او خود فرموده است از جمله صلوه خاص این کتاب برای مومنین به آن."...و هم علی صلاتهم یحافظون..." ی 92 سوره انعام

 

دو دویی بودن بیان در این سوره زیاد است.از ظلمات و النور تا زوج بودن انعام.

 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

با این اوصاف معلوم میشود  آیه اول سوره بقره که میفرماید "ذالک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین" اشاره به کتاب طبیعت دارد.کتابی که هیچ شکی در آن نیست...

 

ایمان به غیب مانند Meta Data است.اطلاعاتی که توضیح دهنده و مشرف بر اطلاعات دیگر است.اطلاعاتی است که مقیمین الصلوه با تقوی به آن میرسند.

 

بنابراین آیات 2 و 3 سوره بقره صورت نهایی و ایده آل و مستمر را ترسیم می کنند.بنا بر این آیات متقین نوپا که "یقیمون الصلوه" می نمایند اگر با تقوی به این حرکت خود ادامه دهند به وجود عالم غیب اعتراف می کنند.به نا تمامیت درک خود

 

از کتاب طبیعت و لزوم وجود عالم غیب معترف می شوند.این ایمان به غیب من بعد و برای همیشه در صدر و خارج از اطلاعات آنها قرار می گیرد.

 

متقین پایدار و مقیمین الصلوه ایده آل هستند که میتوانند از هدایت قرآن بهره مند شوند و به روز جزا یقین پیدا کنند.

 

این کتاب طبیعت است که اولین قدم برای هدایت را ارائه میدهد.متقین و افراد بدون غرض و مرض از این کتاب شروع میکنند.

 

این متقین نوپا اقرار به وجود عالم غیب میکنند.خضوع و عدم استکبار دارند در یک کلمه صلوه را اقامه میکنند.همان صلاتی که در سوره مدثر هم آمده است:لم نک من المصلین.همان صلاتی که در سوره انعام میفرماید:ان صلاتی و نسکی و

محیای و مماتی لله رب العالمین.

 

اگر کسی مانند ابراهیم در این کتاب غور کند به هدایت بعدی میرسد.نگاه از روی تسلیم و خضوع به کتاب طبیعت خود نوعی نماز است.این متقین نوپا با خضوع و خشوع خود با همنوعان خودشان مهربان هستند و استکبار ندارند و از کمک به

ضعیفان دریغ نمی کنند یعنی مما رزقناهم ینفقون.

 

ایمان ایشان با تقوای رشد یابنده آنها که از نشانه هایش انفاق است شایستگی هدایت بعدی را به ارمغان می آورد...

 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

آیه 72 از سوره انعام را ببینیم : وَأَنْ أَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَاتَّقُوهُ وَهُوَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿۷۲﴾...در ترجمه تفسیر المیزان گفته شده :

 

"در اينجا، در نظم كلام تفننى به كار رفته است، به اين معنا كه امرى كه در جمله قبل بود، در اين جمله معناى قول را به خود گرفته گويا گفته شده باشد:" به ما گفته‏اند در برابر پروردگار عالميان تسليم شده، و نماز به پاى داشته و از او بپرهيزيد"  (ج 7 ص 207) "

 

حال آنکه ترتیب شکل گیری هدایت عقب رفته و از ابتدای شروع آن بیان شده است.در آیه 73 نیز ادامه دارد. همان اشاره ای که در آیه قبلی آمده است...نرد علی اعقابنا...

 

قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ

 

يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۷۱﴾ انعام

 

وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَيَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ ﴿۷۳ انعام

 

از طرف دیگر " تسلیم لرب العالمین" قبل از "الصلوه" و "اتقوه" نیست ، همواره بعد از صلوه و تقوی است. بطور مثال آیتین ذیل از سوره النمل را ملاحظه کنیم:

 

إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ ﴿۸۰﴾ نمل 

 

وَمَا أَنْتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۸۱﴾ نمل

 

همینطور آیات ذیل :

 

رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۱۲۸﴾ بقره

 

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۱۰۲﴾ آل عمران

 

وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ ﴿۷۳﴾ انبیا

 

وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ ﴿۳۴﴾ حج

 

لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدًى مُسْتَقِيمٍ ﴿۶۷﴾ حج

 

تسلیم خدا بودن بعد از دریافت صحیح اطلاعات و دستورات است.دریافت صحیح اطلاعات با رویکردن با تمام وجود و بدون غفلت و سهل انگاری و آلایش امکان دارد.این همان اقامه صلوه و رعایت تقوی است.

 

آیه 72 دنباله عبارت "َ لَهُ أَصْحابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنا" است.دوستان خوب اشخاص حیران آنها را به راه درست فرامیخوانند. ذکر منحصر بودن هدایت به هدایت الهی و تسلیم بودن زودتر بیان میشود تا بلافاصله هدایت مورد نظر آن رفیقان

و دوستان (اصحاب) بنحو دقیق معرفی شده باشد:

 

قُلْ أَ نَدْعُواْ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُنَا وَ لَا يَضرُُّنَا وَ نُرَدُّ عَلىَ أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَئنَا اللَّهُ كاَلَّذِى اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فىِ الْأَرْضِ حَيرَْانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلىَ الْهُدَى ائْتِنَا  قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى‏  وَ أُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبّ‏ِ الْعَلَمِينَ(71)

 

وَ أَنْ أَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّقُوهُ  وَ هُوَ الَّذِى إِلَيْهِ تحُْشرَُونَ(72)

 

اشخاص حیران و عقب گرد کنندگان باید دوباره از اول شروع (بازبینی) کنند.یعنی از جستجو و مطالعه خاضعانه در طبیعت (صلوه نسبت به طبیعت) شروع کنند....حتی میتوان گفت دستوری است برای همه ، تمام کسانیکه تسلیم آفریدگار طبیعت

 

از جمله انسانها هستند...

 

آن ترتیبی که در سوره بقره آمده است : تقوی –  ایمان بغیب - الصلوه  – انفاق -  ایمان به آنچه نازل شده است بر محمد مصطفی و سایر پیامبران – ایمان کامل و یقین به آخرت....این ترتیب کامل و مستمر  میباشد.یعنی در این ترتیب حرکت نیز

 

لحاظ شده است...تقوی از نگاه بدون قصد و غرض و تواضع به طبیعت شروع میشود و دائم باید رعایت شود و میتواند در تزاید باشد...

 

الصلوه ذکر شده در آیه 72 از سوره انعام هم صلوه نسبت به طبیعت یعنی کتاب اول است و هم صلوه در آیه سوم سوره بقره ....این روند شروع مجدد تذکر و هدایت در سوره انعام به انتها که میرسد (بیان صریح قیامت) هم شامل مومنین است و

هم کسانی که تقوای نوپایی داشتند.آیه 73 :

 

وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقّ‏ِ  وَ يَوْمَ يَقُولُ كُن فَيَكُونُ  قَوْلُهُ الْحَقُّ  وَ لَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنفَخُ فىِ الصُّورِ  عَلِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَدَةِ  وَ هُوَ الحَْكِيمُ الْخَبِيرُ(73)

 

در آیه 162 سوره انعام ...ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین..."صلاتی" همان مطالعه خالصانه کتاب طبیعت است.صلوه قرآنی ضمن "نسکی" میباشد.اعلام پیروی از روش ابراهیم کسی که کتاب طبیعت را خاضعانه و موحدانه مطالعه کرده است در آیه قبلی موید این برداشت است.

کلمه "صلاتی" اختصاص به شخص پیامبر را میرساند.مطالعه طبیعت به وسع هر شخص بستگی دارد.

 

عبارت "و هم علی صلاتهم یحافظون" ی 92 سوره انعام صلاتی را میفرماید که بر تمام مومنین قرآن فرض است.از مناسکی است که مومنین همه باید بجای آورند. حفظ اقامه این صلوه موجب درک بهتر کتاب  شریعت و دستورات آن است و بالعکس:

 

وَ هَاذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِى بَينْ‏َ يَدَيْهِ وَ لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى‏ وَ مَنْ حَوْلهََا  وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ  وَ هُمْ عَلىَ‏ صَلَاتهِِمْ يحَُافِظُونَ(92)

 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

اگر کتاب ذکر شده در اولین آیه سوره بقره همان کتاب تکوین و طبیعت باشد اولین آیات سوره بقره با آخرین آیات سوره بقره هماهنگی زیبایی پیدا میکنند که شکی در این برداشت نمی ماند.

 

در آیه 283 سوره بقره نبودن کاتب برای نوشتن شهادت نامه آخرین حالت این نوع نوشتار را هنگام مسافرت بیان میکند.گویی آماده سازی برای سیر در زمین و طبیعت است.آیه بعدی میفرماید:

 

لِّلَّهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ  وَ إِن تُبْدُواْ مَا فىِ أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّهُ  فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَ يُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ  وَ اللَّهُ عَلىَ‏ كُلّ‏ِ شىَ‏ْءٍ قَدِيرٌ(284)

 

این آیه مشابه همان اشاره به تدبر در آیات موجود در آسمانها و زمین یعنی همان "ذالک الکتاب" در دومین آیه سوره بقره است.

آیه بعدی ایمان به الله و ملائکه و رسله نیز شبیه به آیه چهارم سوره بقره است:

 

ءَامَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ  كلُ‏ٌّ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ مَلَئكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَينْ‏َ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ  وَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا  غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ(285)

 

آوردن خود پیامبر در زمره مومنین ایجاب میکند بیان تفاوت استعداد افراد در این سیر هدایت ذکر شود.

 

لَا يُكلَِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا  لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ عَلَيهَْا مَا اكْتَسَبَتْ  رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا  رَبَّنَا وَ لَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلىَ الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا  رَبَّنَا وَ لَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ  وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا  أَنتَ مَوْلَئنَا فَانصُرْنَا عَلىَ الْقَوْمِ الْكَفِرِينَ(286)

 

مومنین با وسع و استعداد مختلف میخواهند تحت ولایت الهی متحد شده علیه کافرین یاری شوند.

اختلاف طبیعی دردرون یک موجودیت واحد الهی ساختاری است که درسوره آل عمران بیان خواهدشد.

بنظر می آید پیوستگی آیات هر سوره و ترتیب سور زیبایی بی حد و حصری را آشکار میکنند.

 

 -------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

اولین مورد بکار رفته کلمه "الصلوه" در سوره بقره اشاره به صلاه در کتاب طبیعت دارد آخرین مورد بکار رفته این کلمه در همین سوره در آیه 277 است که بشکل منحصر بفرد در کل قرآن فرموده :والذین آمنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه ...".اگر ادعا کنیم که در این آیه "الصلوه" نیز همان "الصلوه" کتاب طبیعت است صحنه جالبی رخ مینماید:

 

دو اشاره از دو آیه قبل در سوره بقره یعنی آیه 275 موجب شگفتی می باشند.یکی عبارت "ُ الَّذِى يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَس‏" و دیگری عبارت " وَ مَنْ عَادَ فَأُوْلَئكَ أَصْحَبُ النَّار" هستند.

 

اولین اشاره نظیر به عبارت "كاَلَّذِى اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فىِ الْأَرْضِ حَيرَْان‏" در آیه 71 سوره انعام است.دومین اشاره نظیر "نُرَدُّ عَلىَ أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَئنَا الله‏" در همان آیه 71 است.

یک نوع رشد مانند "َ يُرْبىِ الصَّدَقَات‏" (آمده در آیه قبلی یعنی آیه 276 بقره ) در آیه 277 سوره بقره رخ مینماید.گویی حرکت مومن از"ْ الصَّلَوة" کتاب طبیعت شروع میشود به پرداخت "الزکاه" (دستور وحی) میرسد. با عمل صالحات رشد میکند.

 

در تمام موارد دیگر از جمله آخرین کاربرد عملوا الصالحات در کل قرآن در سوره العصر فرموده است "...الذین آمنوا و عملوا الصالحات..." که در تمام آنها کلمه الصلوه نیامده است...با بیان عملوا الصالحات سیر واحدی نظیر به رشد یک درخت منظور است:

 

...الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه...آیه 10 سوره فاطر

 

در سوره بقره با ذکر الصلوه در کنار عملوا  الصالحات به مراتب اولیه این سیر واحد تاکید شده است.مانند حالتی که در سوره انعام بعد از "لنسلم لرب العالمین" از "ان اقیموا الصلوه" به شروع مجدد اشاره میشود. 

 

همانطور که تسلیم به امر خدا نمی تواند از صلاه قرآنی عقب تر باشد (سوره انعام) هر عمل صالحی نیز از صلاه قرآنی جلوتر نیست (سوره بقره) .بنابراین صلاه در هر دو مورد صلاه کتاب طبیعت است و به مطالعه خاضعانه کتاب طبیعت اشاره دارد.کاری که در اوایل حرکت ایمانی و مومنانه واقع است.

 

رعایت پیوستگی آیات در هر سوره و کلیت قرآن میزانی است برای تشخیص اینکه مثلا "الکتاب" در یک آیه از یک سوره کتاب طبیعت است یا کتاب شریعت و همینطور درباره "الصلوه" مربوط به آن کتاب.

بدیهی است در قرآن که کتاب بیان جزئیات رموز طبیعت نیست کمتر با "الکتاب" طبیعت روبرو باشیم.

قرآن "الکتاب" هدایت کامل برای متقین نوپایی است که آیات طبیعت را با دقت و هشیاری دیده و به عالم غیب ایمان می آورند و نسبت به (آفریننده) آن خضوع دارند و ...

صفحه اول