درباره ارتباط و اتصال آیات سوره اسراء سوره 17

 

بطور خلاصه در این سوره از یک طرف در مورد سرعت و عجله بیاناتی وجود دارد.از طرف دیگر در مورد هدایت و معجزه بودن قرآن نیز آیات بالنسبه زیادی وجود دارد.این دو دسته آیات چگونه با آیات مربوط به دو بار تنبیه و مجازات در مقابل دو بار استکبار بزرگ بنی اسرائیل جور در می آیند؟ وجه ارتباط چیست؟

 

جواب بطور خلاصه چنین بنظر میرسد که جهت آماده سازی و نزول قرآن نیز دو دسته کار انجام شده است. شبیه به مدل تنبیه و مجازات بزرگ و دو گانه قوم بنی اسرائیل.این کارهای قرآنی با سرعت انجام میشده اند.

 

یک دسته کارها جمع آوری اطلاعات کامل و دقیق از محیط جامعه و افراد و درونیات آنها و پتانسیل موجود بوده است (شبیه به همان "فجاسوا خلال الدیار").دسته دیگر نزول بهم بافته اطلاعات هنگام تنزیل و بروز اتفاقات که حتما قبلا  پیش بینی میشده است و صدور فرامین لازم.(شبیه به "جئنا بکم لفیفا").

 

این دو دسته کار بسرعت انجام می شده است و کسی توان مقابله با انجام این کارها و نزول نتیجه را ندارد.الگوی آسمانی قرآن که یکپارچه است برای فهم و تثبیت قلوب بتدریج نازل شده است ولی در اصل کتابی یکپارچه است شبیه به کتاب موسی.مانند تولید مجدد سیستم های نرم افزاری کامپیوتری. پس از پیدا شدن موضوع جدید سیستم ها سریعا باز تولید میشوند گویی از اول این موضوعات جدید در سیستم و در محل خاص خود قرار داشته اند.همواره یکپارچگی و سیستم بودن حفظ میشود.(مباحث UML-Unified Modeling Language و نرم افزار Rational Rose  مثلا رجوع شود به کتاب مرجع کامل UML ترجمه مهندس مهرداد توانا و مهندس عاطفه شیجونی)

 

---------------------------------------------------------------

 

ما شخصا از جزئیات نحوه انجام دو عمل و عکس العمل بزرگ قوم بنی اسرائیل اطلاعی دقیق نداریم.

صرفا الگوی حرکتی و نحوه رخ دادن بصورت کلی را مد نظر قرار میدهیم و از آنها الهام میگیریم تا ارتباط آیات را بفهمیم.

 

در تفسیر المیزان در باره این دو حرکت استناد درستی به صدر سوره نموده و میخواهند ذیل سوره را با آن هماهنگ کنند...در ترجمه تفسیر المیزان ج 13 ص 304 میگویند:

 

 ...در حالى كه فرعون مى‏خواست ايشان را به زور بيرون كند- و گفتيم كه چون روز قيامت شود شما را با هم براى حساب و داورى محشور مى‏كنيم.

بعيد هم نيست كه مراد از وعده آخرت همان قضايى باشد كه راندن آن را در اول سوره ذكر نموده فرمود:" فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً" هر چند كه بيشتر مفسرين اين احتمال را نداده‏اند، ليكن بنا بر اين احتمال صدر سوره با ذيل آن مرتبط مى‏شود، و آن وقت مراد از ذيل اين مى‏شود كه: بعد از غرق فرعون، به بنى اسرائيل دستور داديم كه در سرزمين مقدس كه فرعون شما را از رفتن به آنجا جلوگيرى مى‏كرد منزل كنيد و در آنجا باشيد تا وعده ديگر شما برسد، همان وعده‏اى كه در آن، بلاها شما را مى‏پيچاند و دچار قتل و غارت و اسيرى و جلاى وطن مى‏شويد در آن موقع همه شما را گرد آورده و در هم فشرده مى‏آوريم (و اين همان اسارت بنى اسرائيل و جلاى وطن آنان است كه يكپارچه به بابل آمدند).

و بنا بر اين وجه، نكته فاء تفريعى كه بر سر جمله:" فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ ..." آمده روشن مى‏شود و معلوم مى‏گردد كه چرا جمله مزبور متفرع بر جمله:" وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ" شده، در حالى كه بنا بر وجه سابق هيچ نكته‏اى از اين تفريع به دست نمى‏آيد..."

 

بنظر میرسد ، همچنانکه در صدر سوره میخوانیم بار اول عده ای از جانب خدا (عبادا لنا) با قوت و شدت وارد جامعه بنی اسرائیل می شوند و آنها را شکست داده و جستجو در خلال الدیار میکنند...یعنی آنها را شکست داده و در شهر میگردند... لابد تا فراریان را پیدا کنند...

 

مطابق با صدر سوره بار دوم ، نیروهای الهی با انسجام و تعداد بیشتری بر بنی اسرائیل حمله میکنند و همه آنها را دستگیر میکنند کسی این بار نمیتواند فرار کند و شکست سختی میخورند (طبق نقل تفسیر المیزان به اسیری به بابل برده میشوند)...

 

وجه اینکه بار دوم "وعد الآخره" نامیده شده و نه "وعد الآخر" و نه مثلا "تاره اخری" ، میتواند همگانی بودن آن اتفاق باشد ، بار دوم همگی اسیر میشوند...اشاره به شبیه و مثل بودن در این سوره زیاد است...قرآنی مثل این قرآن...عذاب روز شروع رخدادن قیامت و آخرت مانند عذاب قوم نوح...طغیان انسانهای کافر مانند طغیان ابلیس...تربیت والدین نمونه کوچک از تربیت الهی (کما ربیانی صغیرا)...

 

این الگوی حرکت ها اشاره ضمنی به الگوی جمع آوری اطلاعات اولیه و ارائه نتایج ارتباط داده شده و چیده و پرداخته شده آنهاست.

 

مرحله اول شبیه به جمع آوری جزئی و کامل اطلاعات است.

مرحله دوم شبیه به ارسال اطلاعات پیوند داده شده بسوی انسان است.

 

چنانکه بعد از عبارت "جئنابکم لفیفا" در آیه 104 در ابتدای آیه بعد میفرماید: وبالحق انزلناه و بالحق نزل...این اشاره است به ارسال اطلاعات بدون کوچکترین دخالت انسان...

---------------------------------------------------------------

 

نمونه ای دیگر از مثمر ثمر بودن و اصل بودن ارتباط آیات هر سوره  برداشتی قانع کننده از آیه 16 سوره اسراء است:

 

«وَ اِذا اَرَدنا اَن نُهلِکَ قریهً، اَمَرنا مُترَفیها فَفَسَقوا فیها فَحَقَّ علیها اَلقَولُ فَدَمَّرناها تَدمیراً"

 

این آیه موجب این سوال شده است که مگر خداوند "امر" میکند به فسق و فجور؟

 

درفضای این سوره که فضای سرعت و عجله میباشد.میتوان این مثال را زد:

نصور کنید توپی را با نخی مرتبط کرده و سر نخ را در دست خود داریم.فرض کنید توپ در حرکت خود آزاد است.ابتدا سرعت حرکت توپ کم است ولی رفته رفته سرعت آن زیاد میشود.حرکتی دورانی پیدا میکند.اگر ما بخواهیم میتوانیم با رها کردن نخ توپ را آزاد کنیم.چون سرعت حرکت توپ زیاد است پس از رها سازی در امتداد خط مماس به یک سو حرکت میکند.

 

در مثال فوق توپ همان انسان است.نخ رابط بین خدا و انسان است.رابطه ای که برای کافرین کاملا از بین رفته ولی برای مومنین محکم تر میشود.افرادی در بین این دو حالت در نوسان ارتباطی هستند.

 

برای انسانی که با سرعت بدنبال جمع آوری مال دنیاست این ارتباط رو به ضعف میرود.افرادی که بسرعت زیاد در چرخش دنیا طلبی رسیده اند همان مترفین هستند.اگر خداوند بخواهد جامعه (در پیوست با آیه قبل جوامعی منظور است که از اوامر الهی سر پیچی کرده اند) را نابود کند نخ ارتباط افراد مترفین را رها میکند.آنها را در زمانی که به سرعت زیاد دنیا طلبی رسیده اند به حال خود وامیگذارد.در حقیقت به آنها امر میکند تا در سمت بردار فسق و فجور راه خود را در جامعه ادامه دهند(راه دیگری ندارند).پس رها کردن این ارتباط همان امر است.این افراد مانند گلوله های آتشی هستند که از محل خود در آتش گردانه خارج میشوند و به جامعه شلیک میشوند...

 ---------------------------------------------------------------

 

آیه دیگری در سوره اسراء هست که در منظور از آن و ارتباطش با آیات قبل و بعد ابهام وجود دارد و آن آیه ذیل میباشد:

 

وَإِنْ مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِكُوهَا قَبْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَابًا شَدِيدًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا ﴿۵۸﴾ اسراء

 

در این آیه در ارتباط با آیه قبل ، محور عذاب الهی و هلاکت است برای تمام انسانها در قریه ها که باید موجب ترس آنها و هشدار از عدم تبعیت فرامین الهی باشد...

 

آیه قبل در سوره اسراء ترس ملائکه و مخلوقات غیبی از عذاب الهی است و این آیه ترس از عذاب الهی برای موجودات در عالم طبیعی است...

 

بسادگی در آیه 58 سوره اسراء عذاب ها و هلاکت های قبل از قیامت با عذاب و هلاکت های اقوام در خود روز آغاز قیامت تفکیک شده اند چرا که میخواهد تکلیف تمام قریه ها را مشخص کند نه فقط تکلیف آنهایی که قبل از قیامت بوده اند...

 

چون روز قیامت هنوز رخ نداده است ، به هلاکت های قبل از قیامت اشاره میشود و فقط به عذاب روز قیامت و نه هلاکت های آن روز...عذاب روز قیامت در سوره حج توصیف شده است با زلزله عظیم آغاز میشود :

 

يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ ﴿۱﴾ حج

 

يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ ﴿۲﴾حج

 

عذاب  قوم نوح ، اولین قوم ، شبیه به عذاب آخرین و در روز آغاز وقوع قیامت است ، نابودی تقریبا تمام افراد قوم ....از طرف دیگر روز قیامت هنوز رخ نداده است ولی شدید بودن آن بدیهی است لذا ترکیب فصلی در آیه 59 سوره اسراء

 

بسیار ظریف است..هم میتواند به عذاب شدید نابودی قوم نوح اشاره باشد (نمونه انجام شده) و هم به عذاب شدید وعده داده شده روز آغاز قیامت (قبل یا همان هنگام نفخه صور اول)...

---------------------------------------------------------------

در اتصال با آیه قبلی جمع بندی سریع دیگری رخ مینماید.جمع بندی سریع مطالب خلقت و هدایت انسانها در طول تاریخ باعث شده است که در بیان مطالب صرفه جویی های زیادی بشود. آیه 59 سوره الاسراء نمونه ای دیگر است:

 

وَمَا مَنَعَنَا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآيَاتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالْآيَاتِ إِلَّا تَخْوِيفًا ﴿۵۹﴾

 

وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا ﴿۶۰﴾ اسراء

 

چون اولین آنها یعنی ام القری آیات را تکذیب کردند... تکذیب آنها مانع ما شد برای ارسال آیات برای اقوام بعدی... آیات واضح را منکر شدند و قبول نکردند....منظور از ارسال آیات ترساندن آنها از عواقب اعمالشان بوده است...اعمال آنها در خلقت جدید آنها منعکس میشود و اجتناب ناپذیر است برای آنها...لذا در عذاب عملکرد خودشان قرار میگیرند....

 

ترساندن انسانها از عواقب نافرمانی و بشارت به پاداش اطاعت همواره صورت گرفته است...از همان ابتدای خلقت هشدار به نزدیک نشدن به درخت مورد نظر شروع این هشدارها بوده است...

 

باید اتصال آیات سوره اسراء را بیشتر و دقیق تر رعایت کنیم و رویایی که در آیه 60 بدان اشاره شده است را همان رویای صدر همین سوره بدانیم...همان رویای سوره نجم....معراج جسمانی نبوده روحانی بوده است...مردم هم در دیدن آن شک کرده اند ...همانطور که در ادامه آیات به انتظارات مردم اشاره میکند...مردم میگویند اگر به آسمان هم بروی ما به بالا رفتن تو باور نمی کنیم مگر اینکه برای ما کتابی از آن بالا بیاوری:

 

أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا ﴿۹۳﴾ اسراء

 

گویا در همان رویا به رسول الله گفته شده است که ما به مردم احاطه داریم میدانیم آنها این عروج تو را باور نخواهند کرد...و همین طور هم شده بوده است...

 

در تفسیر المیزان نقل میشود در رویا دیده شده بوزینه هایی بر روی منبر رسول الله جست و خیز میکنند...مفسر محترم با تلاش بسیار نیز نظر میدهند که "شجره ملعونه" همان شجره زقوم نیست شجره افراد مشرک و منافق و اهل کتاب میباشد...باید از ایشان پرسید از کجا معلوم این شجره ادامه داشته باشد شاید در جاهایی با قیام مومنین قطع شود...شروع مجدد از زمان و مکان دیگری صورت گیرد:

 

لِيَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خَائِبِينَ ﴿۱۲۷﴾ آل عمران

 

لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ ﴿۱۲۸﴾ آل عمران

 

وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ ﴿۷﴾انفال

 

این شجره ملعونه با توجه به "فی القرآن" بودن ، همان درخت زقوم است...درختی برای هشدار و ترساندن... هشدارها از همان ابتدا مورد بی اعتنایی انسان قرار گرفته است...

 

هشدارها مورد توجه انسانها قرار نمگیرد و بلکه بر طغیان آنها می افزاید...همانطور که در پی ترسیدن ملائکه از عذاب الهی به عذاب انسانها اشاره میگردد (آیه 59 سوره اسراء) ، در اینجا نیز در پی اشاره به  طغیان انسان ها ، به طغیان بعضی ملائک اشاره میشود :

 

وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا ﴿۶۰﴾ اسراء

وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا ﴿۶۱﴾

 

قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا ﴿۶۲﴾

 

در این آیات اشاره به منحرف کردن فرزندان آدم میکند....گویی فریب خود آدم و زوجه او قبلا رخ داده است...فریبی که درآیات قبلی بعنوان فریب های شیطان اشاره شده است...

 

این ها همه برای ترساندن هستند...ترس از اینکه در آخرت به خلقتی پست تر از این خلقت انسانی برسیم (این بار میدانیم که قبلا انسان کامل بودیم)  عذابی دارد شبیه به عذاب خوردن میوه تلخ زقوم و ...افراد مومن و تسلیم امر خدا به هیئت انسانی بهشتی اولیه در خواهند آمد... آیات

 

وَمَن كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا (72) سوره الاسراء

 

اینکه مفسرین زمان نزول آیات را ملاک دانسته و در مورد آن دو دسته آیات به اختلافات میرسند از این موضوع منشاء میگیرد که ایشان ترتیب چینش آیات را معتبر نمی دانند بلکه ترتیب نزول را معتبر میدانند.البته در تمام موارد هم ترتیب نزول را نمی دانند ولی هر جا بدانند آنرا ملاک قرار میدهند و این راه صحیح تفسیر نیست.

نزول تدریجی از کتابی است که به شکل منسجم تدارک دیده شده است همانطور که در این سوره الاسراء نیز به آن اشاره میشود:

 

وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلًا (106)

 

اگر جن و انس هم "جمع" بشوند نمی توانند مثل این "قرآن" را بیاورند:

 

قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا (88)

 

این نزول تدریجی همراه با تحلیل و تبیین رسول الله زنده و در صحنه وقوع مصداق اولیه بوده است.پس از رحلت رسول الله چینش آیات و سور ملاک برداشت ماست. ملاک ترتیب آیات هرسوره و ترتیب سور و انسجام کلی قرآن است...

 

---------------------------------------------------------------

 

در کل قرآن دوبار عبارت "لتعلموا عدد السنین و الحساب" آمده است.یکی در سوره یونس سوره 10 آیه 5 آنجا که میفرماید:

هُوَ الَّذي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (5)

 

در این آیه اشاره به حرکت ماه و خورشید است.از شب و روز بحثی صریح در میان نیست.دیگری در همین سوره اسراء آیه 12 میباشد آنجا که میفرماید:

 

وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ وَ النَّهارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنا آيَةَ اللَّيْلِ وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنينَ وَ الْحِسابَ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصيلاً (12)

 

در این آیه سوره اسراء از دوگانه شب و روز و روشنایی و محو روشنایی به عبارت دقیقتر محو تاریکی و ایجاد روشنایی بیاناتی هست و در خود سوره چنانکه قبلا ذکر شد در اشاره به سرعت و عجله آیات بالنسبه زیادی وجود دارد. گویی در این آیه در پیوستگی با سایر آیات سوره اشاره ای باطنی به محاسبه سریع بر مبنای دو نهفته است.

 

این سوره 111 آیه دارد...این عدد چون ارقام آن از 2 کوچکتر هستند میتوان آنرا عددی در مبنای 2 انگاشت...این عدد در مبنای 10 میشود 7 ....

---------------------------------------------------------------

 

در سوره اسری در مورد سرنوشت اقوام و ملل نگاه ها کلی و همگانی و سریع از ابتدای تربیت و تنبیه انسانها تا قیامت است.در بین اقوام وقتی بنا بر نابودی ملتی باشد به مسرفین آنها فضای طغیان بیشتر داده میشود.وقتی طغیان بحد لازم رسید آن ملت هلاک میشود. پایان حد لازم وقتی است که "فحق القول علیهم" رخ دهد.

 

تا این مرحله یعنی طغیان افراد مسرف و فاسق تمام اقوام مشترکند چه قبل از خاتم الانبیا چه بعد از ایشان.مرحله بعدی که نابودی کامل و فیزیکی آن اقوام است در زمانهای قبل از خاتم الانبیا پس از هشدارهای پیامبران آن اقوام رخ میداده است.مثل رخدادهای زمان حضرت نوح و موسی و ...مطابق با مفاد آیه :

 

وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى‏ حَتَّى يَبْعَثَ في‏ أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى‏ إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ (59)(سوره قصص سوره 28)

 

اما پس از آمدن خاتم الانبیاء رخداد قصص تا مرحله طغیان مسرفین اتفاق میافتد ولی نابودی فیزیکی کامل به نیروی غیبی رخ نمی دهد ویا اگر رخ دهد پیامبر در آن مرحله حضور ندارد. خود مومنین و مجاهدین باید قائم بالقسط بوده و مسرفین و فاسقین را هلاک کنند.در این راه تعاون و توکل و استقامت داشته  باشند.

 

بعبارت دیگر تا قبل از بعثت  پیامبر خاتم تنبیه اقوام و ملل با حضور فیزیکی پیامبر آنها همزمان بوده و بدستور مستقیم پروردگار پرورش دهنده انسان در مراحل نوجوانی اوست. من بعد قرآن معجزه  همیشگی و استوار برای آزمون انسان و هدایت اوست.

 

پس از پیامبر خاتم انسان به بلوغ فکری رسیده است و او خود باید مراقب عواقب اعمال خود باشد.دستورات جدید را به دقت بفهمد و عمل کند.لذاست که در سوره قصص سرنوشت اقوام قبل از امت محمد با حضور خود آن رسولان اعلام میشود ولی پس از آن را بطور ضمنی بعهده خود انسانها میگذارد.در حقیقت در سوره قصص اتصال قول رخ میدهد.نصایح نهایی در زمان بلوغ فکری انسان و هشدارهای دوران نوجوانی او که غالبا انسان نشنیده گرفت و تنبیه فیزیکی شد در اتصال هستند و تکمیل کننده یکدیگرند و از این به بعد انسانها خودشان همدیگر را نابود می کنند یا عذاب میدهند.البته  به تقدیر الهی. به اصطلاح  در به پاشنه قدیم نخواهد چرخید. امتحان بزرگ و دوران بزرگی در پیش روی انسان گشوده شده است. مسرفین و فاسقین با عوامل غیبی طبیعی نابود نمی شوند بلکه با امتحان مومنین و قیام خود مردم صورت خواهد گرفت.

 

مطلب فوق با آوردن آیاتی که در آنها می فرماید اگر آیه روز جاویدان و لا یتغیر بود یا آیه شب سرمدی و لایتغیر بود چه میکردید هماهنگی کامل دارد. زیبا تر از آن شروع سوره عنکبوت در پی سوره قصص با اعلام امتحان شدن انسانها و نه رها شدن آنها و مجاهدت آنها در شناخت راه صحیح و عمل به احسان است.

 

---------------------------------------------------------------

 

در سوره الاسراء آیات ذیل را متصل بهم بخوانیم:

 

أَقِمِ الصَّلَوةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلىَ‏ غَسَقِ الَّيْلِ وَ قُرْءَانَ الْفَجْرِ  إِنَّ قُرْءَانَ الْفَجْرِ كاَنَ مَشهُْودًا(78)

وَ مِنَ الَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسىَ أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا محَّْمُودًا(79)

وَ قُل رَّبّ‏ِ أَدْخِلْنىِ مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنىِ مخُْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَل لىّ‏ِ مِن لَّدُنكَ سُلْطَنًا نَّصِيرًا(80)

وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ  إِنَّ الْبَاطِلَ كاَنَ زَهُوقًا(81)

وَ نُنزَِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ  وَ لَا يَزِيدُ الظَّلِمِينَ إِلَّا خَسَارًا(82)

 

آمدن قرآن شروع یک حرکت و یک هدایت است. شروع از هدایت جامعه آن روز مسلمین است.

 

شبیه سازی با مفاهیمی از عالم کامپیوتر کمک موثری میتواند داشته باشد. قرآن مانند برنامه ای است که با داده های آن روز جامعه اجرا شده است.بعنوان شروع هدایت کنندگی خود. برنامه کامپیوتری قرآن با داده های بزرگ و پیچیده امروزی نیز باید جواب بدهد.

 

از انجا که داده های این برنامه کامپیوتری موجودات جاندار و دارای اراده اراده همراهی یا مخالف خوانی بوده و هستند دستورالعمل ها با داده ها رابطه تنگاتنگ دارند. با حفظ ارتباط برنامه و داده میتوان به فرمول ها و دستورات لازم برای هر زمان دست یافت. شبیه به اعضای داده ای (Data Member) و توابع عضو (Member Function) در یک Class . مولفه هایی که بهم مرتبط هستند. هر برنامه خود نیز یک Class است.

 

اینکه موضعی ببینیم به امور جاریه بین مردم در آن زمان اشاره میشود بلافاصله نتیجه بگیریم قرآن مخصوص آن زمان بوده است و به درد ما نمی خورد صحیح نیست.

 

ذیل دستورات و اهداف ثابت جریانات اجتماعی آنروز هدایت شدند. منظور از اهداف ثابت دستوراتی هستند که برای هر دوره از زمان و هر مکان لازمند فقط مختص زمان رسول الله نیستند.برای فهم آن اهداف همیشگی و فهمیدن وظایف فعلی باید اتصال قول در قرآن را رعایت کنیم.

 

بطور مثال در سوره انفال دید متصل از سوره بما میفهماند که عدد خمس فقط برای غنائم جنگی و در همان دوران است.دورانی که مسلمین به افول ایمانی خود تا مقیاس یک پنجم دچار شده بوده اند. میزان این افول را نیز با مقابله تعداد افراد مومن در کارزار با تعداد افراد کافر و مشرک انجام میدهد.

 

بنابراین در دوران پس از رسول الله نباید در غنائم جنگی همان خمس را مبنا قرار میدادند بلکه باید میفهمیدند که جنگ مسلمین برای کسب غنائم نیست برای کمک به مستضعفین با ارائه افکار قرآنی است.باید خود و نسل بعد از خود را به تقوای بیشتر دعوت و وصیت میکردند...در عمل کشور گشایی ها با هدف گرفتن غنائم رخ داد ثروت بین مومنین انباشته شد و آنها را فاسد کرد.

 

بنابراین با کنار هم دیدن آیات سوره انفال تکلیف خمس برای زمان های بعدی روشن میشود.عدد خمس برای غنائم جنگی و فقط برای آن ایام بوده است ایامی که سوره انفال با بیان مختصات زمان و مکانی خاص معرفی میکند.در جنگ های بعدی باید سهم کم و کمتری برای خود برداشت میکردند بلکه همه را به بیت المال بر میگرداندند تا بین فقرای جامعه تسلیم شده یا فتح شده و جامعه خود مومنین تقسیم میشد.

 

صفحه اول