قال رب احکم بالحق و اتصال آیات سوره انبیاء سوره 21

درآیه پایانی سوره انبیاء بطور خلاصه آیا "پیامبر گفت" خداوندا بحق حکم کن؟ یا به این معنی است که "رب محمد به او گفت" بحق حکم کن (حق نیز همان ما انزل الله باشد)؟ قَالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ﴿۱۱۲﴾ انبیاء

عبارت "قال رب" در تمام موارد غیر از این مورد  بشکل قسمتی از دعا و کمک طلبی و قضاوت پایانی (نابود کردن طرف باطل) است. تنها در این مورد است که با دستور "حکم کردن" و بدون "بینهم" آمده است.حکم برای هدایت حیات انسانی و راه نجات همیشگی برای تمام انسانها چرا که در ادامه میفرماید:...ربنا الرحمن المستعان...

در هماهنگی با دو آیه قبل که خطابش به کلیه افراد انسانی است تمام انسانها به قیامت وعده داده شده اند:

 فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ ءَاذَنتُكُمْ عَلىَ‏ سَوَاءٍ  وَ إِنْ أَدْرِى أَ قَرِيبٌ أَم بَعِيدٌ مَّا تُوعَدُونَ (109) انبیاء

بعضی از انبیاء در سطح جهانی رسالت داشته اند و پیروزی آنها باید صورت میگرفته باشد ولی بعضی از ایشان بدست کافرین نابود شدند:

وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ (91)

آخرین پیامبر نیز موید به نصر الهی بوده اند.بعلاوه آخرین رسول رحمه للعالمین است:

وَ مَا أَرْسَلْنَكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ(107) انبیاء

حداقل دراین سوره درخواست نابودی دشمنان خود را ندارد.البته در سوره ای دیگر ایشان را به مجادله احسن فرا میخواند.این کافرین هستند که تحمل حرف حق و پیدا شدن جامعه ای نمونه را ندارند و روی میگردانند و حمله و هجوم می آورند و مومنین نیز دفاع میکنند.

در این سوره از دادن حکم به انبیاء و جهت صحیح دادن به روابط دنیایی مردم توسط ایشان اشاراتی هست:

وَلُوطًا آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ تَعْمَلُ الْخَبَائِثَ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَاسِقِينَ ﴿۷۴﴾ انبیاء

وَأَدْخَلْنَاهُ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۷۵﴾ انبیاء

وَنُوحًا إِذْ نَادَى مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ ﴿۷۶﴾ انبیاء

وَنَصَرْنَاهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۷۷﴾ انبیاء

وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ ﴿۷۸﴾ انبیاء

همچنین در این سوره اشاره ای است به این که "عباد مکرمون" در "قول" از خداوند سبقت نمی گیرند:

وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ ﴿۲۵﴾ انبیاء

وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ ﴿۲۶﴾ انبیاء

لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ ﴿۲۷﴾ انبیاء

بنابراین میتوان گفت انبیاء در زمینه هدایت انسان ابتدائا از خود چیزی نمی گویند بلکه پیام های خداوند را میگویند و برای مردم تبیین میکنند.این امر مهم در درک عبارت "قال رب" در این سوره کارساز است.

اگر "قال رب" را متصل بگیریم (نه با مکث مختصر) و آنرا بعنوان مقدمه نقل "قول" خداوند و برای اعلام قول خداوند که در پی این عبارت می آید بدانیم مشکلات و پیچیدگی هایی را که حتی علامه طباطبایی را به تکلف انداخته است کنار میزنیم.ایشان در تفسیر آیه انتهایی سوره در ج 14 ص 470  ترجمه تفسیر المیزان میگویند:

"... رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ- خدايا به حق حكم كن" و اگر حكم را مقيد به حق كرد (معنايش اين نيست كه خدا حكم به غير حق هم مى‏كند) بلكه اين قيد توضيحى است نه احترازى چون حكم خداى تعالى جز حق نمى‏تواند باشد پس كانه گفته" خدايا به حكم خودت كه حق

 است حكم كن" يعنى حق را براى آنان كه به نفعشان است و عليه آنان كه بر ضررشان است اظهار فرما. آن گاه بار ديگر روى سخن را متوجه كفار نموده و فرموده است:" رَبُّنَا الرَّحْمنُ الْمُسْتَعانُ عَلى‏ ما تَصِفُونَ- و پروردگار ما رحمان و عليه گفته‏هاى شما

 بهترين ياور است" و گويى كه با اين جمله به علت اعراض خود از ايشان و روى به درگاه خدا نهادن و درخواست حكم به حق را بيان كردن اشاره مى‏كند. پس خداى سبحان رب او و رب همه ايشان است و او را سزد كه ميان مربوبين خود حكم كند و او

 كثير الرحمة است، يعنى سائلش و كسى را كه به سويش روى آورد نوميد نمى‏كند و او است كه حكم مى‏كند و كسى نيست كه حكمش‏  را تاخير اندازد و او است كه با كلماتش حق را به كرسى نشانده باطل را باطل و نابود مى‏سازد..."

در این جا دعایی درکار نیست.اعراض ذکر شده در دو آیه قبل در این سوره آنچنان شدید و غلاظ بیان نشده است تا پیامبر قضاوت الهی را درخواست کند (قضاوت بین خودش و آنها و با کلمه "بینهم") و یا دعای مرگ آنها را بکند:

فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ ءَاذَنتُكُمْ عَلىَ‏ سَوَاءٍ  وَ إِنْ أَدْرِى أَ قَرِيبٌ أَم بَعِيدٌ مَّا تُوعَدُونَ(109) انبیاء

بسادگی منظور این است که "پروردگارم گفت" یا "گفت پروردگارم". پروردگارم گفت به حق حکم کن. همانطور که در همین سوره دستور به انذار با وحی (بطور کلی و عام) داده میشود... قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ وَلَا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاءَ إِذَا مَا يُنْذَرُونَ ﴿۴۵﴾ انبیاء

آخرین پیامبر نیز جلوتر از "قول" خداوند "قول" ندارد.ایشان رحمه للعالمین هستند (آیه 107سوره انبیاء) و از جمله رحمت های خداوند  ارسال حکم حق توسط آخرین پیامبر است.ما انزل الله یعنی حکم حق. نجات بخش ما از جمله از توصیفات اشتباه توسط ما...

شاهد دیگر بر این ادعا فضای آیات و عبارات آنها پس از دو مورد بکار رفته از عبارت "ان ادری" در انتهای سوره انبیاء است.

شاهد دیگر مشابهت و هماهنگی آیه پایانی سوره انبیاء : قَالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ ﴿۱۱۲﴾

با آیه اول و دوم سوره که اشاره به ذکر جدید مینمایند میباشد... :

اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ ﴿۱﴾ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ ﴿۲﴾

رب من ، بمن گفت که بحق حکم کن...ما انزل الله ، ذکر جدید ، حقی است که برای مردم رحمت است...

------------------------------------------

سوره انبیاء با سوره انشراح متقابل است  ، لینک " ارتباط سور متقابل از ابتدا و انتهای قرآن  " ، ... همین تقابل نیز موید این است که عبارت مورد بحث ، دعا نیست بلکه دستور بیان حکم الهی به پیامبر است ، دستوری کلی و اجرای ماموریت پیامبری میباشد ... که نباید پیامبر در اجرای آن خستگی و سستی نشان دهند بلکه همچون پیامبران قبلی استقامت بخرج دهند...بدانند با هر سختی آسانی نیز وجود دارد :

وَرَفَعْنَا لَكَ ذِكْرَكَ ﴿۴﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿۵﴾ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿۶﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿۷﴾ وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ ﴿۸﴾

------------------------------------------

عبارت مورد بحث در انتهای سوره انبیاء را نباید در هماهنگی با عبارت "قال ربی" در آیه 4 دانست بلکه با آیه اول و دوم هماهنگ است...

بصورت دقیق تر ، عبارت "قال ربی" در آیه 4 با آیه ذیل (دو آیه به انتهای سوره) هماهنگ است و اقتضاء سوره بودن ، دیوار و حصار و حلقه ای که ابتدای آن به انتهای آن میرسد ، همین است :

إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَيَعْلَمُ مَا تَكْتُمُونَ ﴿۱۱۰﴾ انبیاء

قَالَ رَبِّي يَعْلَمُ الْقَوْلَ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۴﴾ انبیاء

------------------------------------------

ترتیب ذکر اسامی پیامبران در این سوره بر چه مبنایی است؟...رعایت اتصال آیات سوره انبیاء اعجاز این بیان را آشکار میکند...

قبل از شروع بیان در این دو آیه باید دقت نمود:

وَلَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿۴۶﴾انبیاء

وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ ﴿۴۷﴾انبیاء

در طول تاریخ انبیاء میزان تکذیب مخاطبین مهم است...این تکذیب در واقع همان ظلم به نفس میباشد...

قومی که در مقابل معجزات موسی (معجزات ید بیضاء و عصای معجزه گر و الواح شامل حکمت و علم...) او را تکذیب کردند ظالم ترین قوم هستند...ظالم لنفسه

 قوم موسی از قوم لوط ظالم تر هستند که معجزه ای نداشته است الا حکمت و علم...

قومی که حضرت مریم را تکذیب کردند در انتهای این لیست قرار گرفته اند...باور به اینکه بانویی بدون ازدواج صاحب فرزند شود حقیقتا مشکل است...فقط از کسانی که از عمق وجود به قدرت الهی ایمان دارند ساخته است...

------------------------------------------

رعایت اتصال اجزای هر آیه و اتصال آیات هر سوره و رعایت کلیت قرآن (اگر توفیق آن داده شود) وسیله نجات یعنی وسیله درک رحمت الهی است...

------------------------------------------

در مورد محل تسبیح حضرت یونس در این سوره چه میتوانیم بگوییم؟ نظر نه چندان معقول رایج اینستکه در شکم  یا دهان ماهی عظیم الجثه بوده است  :

وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ ﴿۸۷﴾ انبیاء

فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ ﴿۸۸﴾ انبیاء

به آیاتی که دعای خالصانه هنگام غرق شدن و طوفان در دریا را بیان میکنند در کلیت قرآن رجوع میکنیم :

قُلْ مَنْ يُنَجِّيكُمْ مِنْ ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ﴿۶۳انعام

هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ﴿۲۲یونس

وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿۹۰﴾ یونس

جالب اینکه در سوره یونس غیر از اشاره به ایمان قوم یونس (بعد از نجات از دریا) ، فقط به دو قوم دیگر اشاره میشود ، قوم نوح و قوم موسی ، و در خاتمه هر دو مورد نیز به غرق شدن آنها اشاره میکند و تسلیم و ایمان بی فایده فرعون در این هنگام...

معلوم میشود ندای حضرت یونس بر روی کشتی و هنگام نزدیک غرق شدن بوده است...تلاش بعد از ابراز ندامت ، در تلاش وی برای نجات از درون دهان ماهی ، منعکس و صورت گرفته است و این امکان ندارد مگر اینکه آن حضرت شناگر ماهری نیز

 بوده باشد :

فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ ﴿۱۴۳﴾ لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿۱۴۴﴾ الصافات

این معنا از تسبیح ، حرکت ( مانند شنا) ، مسبوق به سابقه است...سوره مزمل : إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا ﴿۷﴾ مزمل

اگر خود او شناگر نبود و قصد توبه نداشت و برای توبه خویش تلاش نمیکرد ، در بطن دریا (و نه آن ماهی خاص) میماند تا قیامت...

در انتهای تلاش ایشان نیروی خداوندی به کمک وی آمده و او را به ساحل پرتاب کرده است و...

از این طریق اتصال آیات سوره الصافات نیز روشن تر میشود... جایی که به مقامات مختلف ، صف زننده بودن (الصافون) و در حرکت بودن (مسبحون) نیروهای الهی اشاره دارد و نه به تسبیح گو بودن برخی از ایشان .... ایشان همه تسبیح گو هستند... :

وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ ﴿۱۶۴﴾ وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ ﴿۱۶۵﴾ وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ ﴿۱۶۶﴾ الصافات

در حرکت بودن (مسبحون) نیروهای الهی مذکور در سوره الصافات ، با جلوگیری بموقع از کار حضرت ابراهیم و تلاش او در اثبات صدق خود هماهنگ است....

وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ ﴿۱۰۴﴾ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۰۵﴾ الصافات

با تلاش حضرت یونس در خروج از دهان ماهی و یافتن فرصت جبران برای صدق خویش نیز هماهنگ میشود... پرتاب او به ساحل در آخرین لحظات ، امداد الهی و قبول توبه است...

فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِيمٌ ﴿۱۴۵﴾ وَأَنْبَتْنَا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطِينٍ ﴿۱۴۶﴾ وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزِيدُونَ ﴿۱۴۷﴾ الصافات

صفحه اول